گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۷۳

نگه چون شمع درگیرد ز روی روشن ساقی
ید بیضا شود دست از بیاض گردن ساقی
دماغ عیش می گردد دو بالا می پرستی را
که در هر ساغری چیند گلی از گلشن ساقی
خراب گردش ساغر به حال خویش می آید
مبادا هیچ کس بیخود ز چشم پرفن ساقی
اگر می نیست ساقی را مهل از پای بنشیند
که بیش از دور ساغر نشائه بخشد گشتن ساقی
مرا آن روز از پستی برآید اختر طالع
که سر بیرون کنم چون تکمه از پیراهن ساقی
رفیق راه دور بیخودی شایسته می باید
مده در منتهای مستی از کف دامن ساقی
چراغ بی فروغ صبح را ماند ز لرزانی
بیاض گردن مینا، نظر با گردن ساقی
غم عالم نمی گردد به گرد میکشان صائب
مشو تا می توانی دور از پیرامن ساقی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگه چون شمع درگیرد ز روی روشن ساقی
ید بیضا شود دست از بیاض گردن ساقی
هوش مصنوعی: چشمان شمعی من وقتی به چهره روشن ساقی می‌نگرد، می‌سوزد و نور و روشنی خاصی به وجود می‌آورد که دست از بیاض و سفیدی گردن ساقی برمی‌دارد.
دماغ عیش می گردد دو بالا می پرستی را
که در هر ساغری چیند گلی از گلشن ساقی
هوش مصنوعی: در هنگام خوشی و شادی، انسان به اوج می‌رسد و به پرستش زیبایی‌ها می‌پردازد. در هر جامی که می‌نوشد، گلی از باغ خوشی‌ها و زیبایی‌ها را می‌یابد.
خراب گردش ساغر به حال خویش می آید
مبادا هیچ کس بیخود ز چشم پرفن ساقی
هوش مصنوعی: سروصدا و شلوغی دور ساغر به خودی خود خوب است و کسی باید مواظب باشد که در این حال، بی‌جهت تحت تأثیر دیدگاه‌های دیگران قرار نگیرد.
اگر می نیست ساقی را مهل از پای بنشیند
که بیش از دور ساغر نشائه بخشد گشتن ساقی
هوش مصنوعی: اگر ساقی وجود نداشته باشد، آرامش را از پای نشین دور می‌کند، چرا که ساقی بیشتر از این که ساغر را به دور بچرخاند، نشئگی و شادی را برمی‌انگیزاند.
مرا آن روز از پستی برآید اختر طالع
که سر بیرون کنم چون تکمه از پیراهن ساقی
هوش مصنوعی: روزی برای من خواهد آمد که با شادی و سربلندی از سختی‌ها بیرون بیایم، مانند دکمه‌ای که به راحتی از لباس جدا می‌شود.
رفیق راه دور بیخودی شایسته می باید
مده در منتهای مستی از کف دامن ساقی
هوش مصنوعی: دوست دور از من، نباید به خاطر بی‌دلی و شوق بی‌حساب، در نهایت سرخوشی چیزی از دامن ساقی بگیری.
چراغ بی فروغ صبح را ماند ز لرزانی
بیاض گردن مینا، نظر با گردن ساقی
هوش مصنوعی: صبح بی‌روشنی مانند گردن مینا که به خاطر لرزشش سفید به نظر می‌رسد، از نگاه ساقی می‌گذرد.
غم عالم نمی گردد به گرد میکشان صائب
مشو تا می توانی دور از پیرامن ساقی
هوش مصنوعی: غم و اندوه جهان با نوشیدن شراب از بین نمی‌رود، پس سعی کن تا جای ممکن از نزدیک شدن به دستان ساقی دوری کنی.