گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۶۹

ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می‌پرسی
حدیث راه بسیار است از منزل چه می‌پرسی؟
خدا داند دل آواره ما را چه پیش آمد
سرانجام نسیم از سر و پا در گل چه می‌پرسی؟
محیط قطره نتواند شدن چشم حباب من
ز من احوال این دریای بی‌ساحل چه می‌پرسی؟
حساب موج دریا را بیابانی چه می‌داند؟
صفات عشق را از مردم عاقل چه می‌پرسی؟
سپند از گرمی خاکستر پروانه می‌سوزد
ز روی آتشین شمع این محفل چه می‌پرسی؟
مبادا رحم کم فرصت مجال گفتگو یابد
گناه خویش ای بی‌درد از قاتل چه می‌پرسی؟
تو کز خود یک قدم هرگز برون ننهاده‌ای صائب
سراغ کعبه مقصد ز اهل دل چه می‌پرسی؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می‌پرسی
حدیث راه بسیار است از منزل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: از یک عاشق درباره‌ی درد و رنجش بپرس، چرا که دل را نمی‌توان به راحتی فهمید. داستان‌های زیادی از سفر و سختی‌های آن وجود دارد، پس از چه چیزی در مورد مقصد و منزل می‌پرسی؟
خدا داند دل آواره ما را چه پیش آمد
سرانجام نسیم از سر و پا در گل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: خدا می‌داند که دل آواره ما چه سرنوشتی پیدا کرد. نسیم هم که از گل رد می‌شود، تو چرا از او سؤال می‌کنی که چه خبر است؟
محیط قطره نتواند شدن چشم حباب من
ز من احوال این دریای بی‌ساحل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از حال من بپرسید، بدان که من فقط یک قطره‌ام و نمی‌توانم فضای دریای بی‌کران را درک کنم. حال من فراتر از این محیط کوچک است و برای فهمیدن آن، باید به عمق این دریا نگاهی بیندازی.
حساب موج دریا را بیابانی چه می‌داند؟
صفات عشق را از مردم عاقل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: کسی که تجربه‌ای از عواطف و زیبایی‌های عشق ندارد، چگونه می‌تواند درک درستی از آنچه در دل می‌گذرد، داشته باشد؟ مانند این‌که بیابان‌نشینی نخواهد شناخت که موج‌های دریا چه احساسی را منتقل می‌کنند.
سپند از گرمی خاکستر پروانه می‌سوزد
ز روی آتشین شمع این محفل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: سپند به خاطر گرمی ناشی از خاکستر پروانه در آتش می‌سوزد. از این محفل با شمع آتشین چه سوالی می‌پرسید؟
مبادا رحم کم فرصت مجال گفتگو یابد
گناه خویش ای بی‌درد از قاتل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: مبادا رحم تو بهترین فرصت را برای گفتگو به دست بیاورد، زیرا تو که درد را نمی‌فهمی، از قاتل چه خواهی پرسید؟
تو کز خود یک قدم هرگز برون ننهاده‌ای صائب
سراغ کعبه مقصد ز اهل دل چه می‌پرسی؟
هوش مصنوعی: تو که هیچ‌گاه یک قدم از خودت خارج نشده‌ای، صائب! چرا از اهل دل درباره کعبه و مقصد می‌پرسی؟