غزل شمارهٔ ۶۷۶۳
ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری
بنه از سرمه طوق خامشی بر گردن ای قمری
ترا سرحلقه عشاق اگر خوانند جا دارد
که دایم بر فراز سرو داری مسکن ای قمری
تعجب دارم از طوق گلوی نغمه پردازت
که از یک حلقه زنجیر خیزد شیون ای قمری
لگد بر بخت سبز خود مزن از من سخن بشنو
پر پرواز را گر می توانی بشکن ای قمری
نسیم بی ادب را می نهادم بند بر گردن
سر این طوق اگر می بود در دست من ای قمری
به امید رهایی با تو حال خویش می گفتم
تو هم یک حلقه افزودی به زنجیر من ای قمری
چرا زنگ کدورت از تو دارد سرو در خاطر؟
ز خاکستر اگر آیینه گردد روشن ای قمری
نداند سرو موزون از کدامین رخنه بگریزد
چو گردد کلک صائب جلوه گر در گلشن ای قمری
غزل شمارهٔ ۶۷۶۲: مجو چون غافلان از عالم اسباب بیداریغزل شمارهٔ ۶۷۶۴: ز دل بیرون نرفت از قرب جانان داغ مهجوری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری
بنه از سرمه طوق خامشی بر گردن ای قمری
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که این درخت سرو در باغ توانایی تحمل ناله و زاری را ندارد. ای قمری، از سرمهای که بر گردن میزنی، دوری کن و سکوت را بر خود تحمیل نکن.
ترا سرحلقه عشاق اگر خوانند جا دارد
که دایم بر فراز سرو داری مسکن ای قمری
هوش مصنوعی: اگر تو را به عنوان محبوبترین عاشقها بخوانند، حق دارد که همیشه بر بالای درخت سرو زندگی کنی، ای قمری.
تعجب دارم از طوق گلوی نغمه پردازت
که از یک حلقه زنجیر خیزد شیون ای قمری
هوش مصنوعی: من از طوقی که دور گردن پرنده آوازخوانی است تعجب میکنم، چرا که او با وجود این زنجیر هنوز فریاد میکشد. ای قمری!
لگد بر بخت سبز خود مزن از من سخن بشنو
پر پرواز را گر می توانی بشکن ای قمری
هوش مصنوعی: به جای اینکه به شانس خود آسیب بزنی و آن را نادیده بگیری، بهتر است به حرف من گوش کنی. اگر میتوانی، پرواز کن و محدودیتها را بشکن.
نسیم بی ادب را می نهادم بند بر گردن
سر این طوق اگر می بود در دست من ای قمری
هوش مصنوعی: اگر در دست من بود، نسیم بی ادب را چون طوقی بر گردن می انداختم و مهار می کردم، ای قمری.
به امید رهایی با تو حال خویش می گفتم
تو هم یک حلقه افزودی به زنجیر من ای قمری
هوش مصنوعی: در تمنای آزادی، وضعیت خود را با تو به اشتراک میگذاشتم، اما تو همچون یک پرنده، به زنجیر من حلقهای اضافه کردی.
چرا زنگ کدورت از تو دارد سرو در خاطر؟
ز خاکستر اگر آیینه گردد روشن ای قمری
هوش مصنوعی: چرا درخت سرو به خاطر تو احساس کدورت میکند؟ اگر خاکستر روشن شود، مانند آیینهای خواهد بود، ای قمری!
نداند سرو موزون از کدامین رخنه بگریزد
چو گردد کلک صائب جلوه گر در گلشن ای قمری
هوش مصنوعی: سرو زیبا نمیداند از کدام راه باید فرار کند، وقتی که هنر قلم صائب در باغها و گلزارها نمایان شود، ای قمری.