غزل شمارهٔ ۶۷۵۹
ز وحشت چرخ بر من حلقه دام است پنداری
زمین از تنگ میدانی لب بام است پنداری
ز تیغش تا جدا شد زخم در خمیازه می افتد
دم شمشیر سیرابش لب جام است پنداری
درین وادی به آهو چشمی افتاده است کار من
که در عین رمیدن ساکن و رام است پنداری
ز بی دردی به زیر سایه گل عندلیب من
دل آزاده ای دارد که در دام است پنداری
فزود از منع، حرص بی بصر را دربدر گردی
به چشمش چوب دربان مد انعام است پنداری
زبان هر چند بی اندیشه در گفتار نگشایم
سخن بر لب مرا طفل و لب بام است پنداری
به چشم هر که صائب شد سرش گرم از می عرفان
فلک چون شیشه پر می، زمین جام است پنداری
غزل شمارهٔ ۶۷۵۸: فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداریغزل شمارهٔ ۶۷۶۰: خرد در سر مرا در خم فلاطون است پنداری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز وحشت چرخ بر من حلقه دام است پنداری
زمین از تنگ میدانی لب بام است پنداری
هوش مصنوعی: از ترس و نگرانی، احساس میکنم که دنیا به دور من دام گسترش داده است و به نظر میرسد که زمین مانند حاشیهای تنگ و آزاردهنده، دور مرا احاطه کرده است.
ز تیغش تا جدا شد زخم در خمیازه می افتد
دم شمشیر سیرابش لب جام است پنداری
هوش مصنوعی: زمانی که زخم از تیغش جدا میشود، در حالتی از خمیازه و بیتحرکی قرار میگیرد. این طور به نظر میرسد که دم شمشیر او را سیراب میکند، مانند اینکه لب به جامی زده باشد.
درین وادی به آهو چشمی افتاده است کار من
که در عین رمیدن ساکن و رام است پنداری
هوش مصنوعی: در این مکان، آهو به چشمم خورده است و من در حالی که به شدت در حال گریختن هستم، به طرز عجیبی آرام و تسلیم به نظر میرسم.
ز بی دردی به زیر سایه گل عندلیب من
دل آزاده ای دارد که در دام است پنداری
هوش مصنوعی: کسی که در آرامش و امنیت زندگی میکند، ممکن است به ظاهر آزادیاش را از دست نداده باشد، اما در واقع همچنان در قید و بندهایی پنهان گرفتار است.
فزود از منع، حرص بی بصر را دربدر گردی
به چشمش چوب دربان مد انعام است پنداری
هوش مصنوعی: از شدت حرص و زیادهخواهی، بصیرت و دیدگاه فرد کاهش مییابد. او در حالی که به دنبال خواستههایش است، نمیفهمد که در حقیقت در دام خود گرفتار شده و به عنوان دربان، خود را به دور از رسیدن به پاداش و نعمتها میبیند.
زبان هر چند بی اندیشه در گفتار نگشایم
سخن بر لب مرا طفل و لب بام است پنداری
هوش مصنوعی: هر چند که زبانم بدون فکر و اندیشه صحبت میکند، اما به نظر میرسد که کلام من همچون کودکی ناتوان و به لبهی بام ناپایدار است.
به چشم هر که صائب شد سرش گرم از می عرفان
فلک چون شیشه پر می، زمین جام است پنداری
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش به حقیقت و عرفان دست یابد، مانند شیشهای پر از شراب، سرش شاد و گرم میشود. زمین را نیز مانند جامی در نظر میگیرد که حاوی این میباشد.