گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۵۸

فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداری
نفس عمر سبکرو را پر تیرست پنداری
چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی
که دریای سراب و ابر تصویرست پنداری
طراوت نیست چون گهواره در سیمای این طفلان
سپهر خشک یک پستان بی شیرست پنداری
به مشت خاک خود کامروز و فردا می برد بادش
چنان دلبستگی داری که اکسیرست پنداری
مرا از زندگانی سیر کرد از لقمه اول
طعام این خسیسان آب شمشیرست پنداری
سرآمد عمر و گامی طی نشد از وادی مطلب
به پایم این ره خوابیده زنجیرست پنداری
کمربسته است چون گل از پریشانی به خون من
حواس خمسه من پنجه شیرست پنداری
ز شان عشق، عاشق در نظرها شوکتی دارد
که نقش پای مجنون پنجه شیرست پنداری
چنان در رشته طول امل پیچیده ای صائب
که صحرای طلب را زلف شبگیرست پنداری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداری
نفس عمر سبکرو را پر تیرست پنداری
هوش مصنوعی: زندگی مانند درخشش یک شمشیر است و این تصور وجود دارد که نفس عمر به سرعت پر از تیرها و چالش‌هاست.
چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی
که دریای سراب و ابر تصویرست پنداری
هوش مصنوعی: زمین و آسمان به قدری از نعمت و رحمت پر شده‌اند که انگار تنها دریا و ابر در ذهن انسان باقی مانده‌اند و همه چیز دیگر محو شده است.
طراوت نیست چون گهواره در سیمای این طفلان
سپهر خشک یک پستان بی شیرست پنداری
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حال و هوای کودکانی می‌پردازد که در دنیایی بی‌روح و خشک به سر می‌برند. به طور خاص، بیان می‌کند که زندگی و طراوتشان مانند گهواره‌ای خالی است و به نظر می‌رسد که دنیای اطرافشان بدون شیر و مواد مغذی لازم برای رشد و شکوفایی است. این تصویری از ناامیدی و فقدان حیات و نشاط در فضای آن‌هاست.
به مشت خاک خود کامروز و فردا می برد بادش
چنان دلبستگی داری که اکسیرست پنداری
هوش مصنوعی: باد امروز و فردا خاک مرا می برد و تو چنان به آن دل بسته ای که گویی دارایی بسیار ارزشمندی است.
مرا از زندگانی سیر کرد از لقمه اول
طعام این خسیسان آب شمشیرست پنداری
هوش مصنوعی: این دنیا به من خسته‌گی می‌دهد، چون از همان لقمه اول غذای این افراد زبون، حس می‌کنم که زندگی‌ام در خطر است.
سرآمد عمر و گامی طی نشد از وادی مطلب
به پایم این ره خوابیده زنجیرست پنداری
هوش مصنوعی: عمرم به پایان رسید و هنوز هیچ قدمی در راه دست‌یابی به خواسته‌هایم برنداشته‌ام. به نظر می‌رسد این مسیر پر از موانع و زنجیرهایی است که مرا از پیشرفت باز می‌دارد.
کمربسته است چون گل از پریشانی به خون من
حواس خمسه من پنجه شیرست پنداری
هوش مصنوعی: شخصی که در حال مبارزه و تلاش است، مانند گلی محکم و مقاوم است. از وضعیت پریشان و دشوار خود به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و حواس او به طور کامل درگیر این موضوع است، گویی که قدرت و شجاعت او مانند پنجه‌های یک شیر است.
ز شان عشق، عاشق در نظرها شوکتی دارد
که نقش پای مجنون پنجه شیرست پنداری
هوش مصنوعی: عاشق به واسطه‌ی عشق، در نگاه دیگران قدرت و عظمت خاصی دارد که گویی ردپای مجنون به مانند نشان پنجه‌ی شیر در زمین باقی مانده است.
چنان در رشته طول امل پیچیده ای صائب
که صحرای طلب را زلف شبگیرست پنداری
هوش مصنوعی: به قدری در آرزوها و خواسته‌هایم غرق شده‌ام که گویی بیابان جستجو، به زلف‌های شباهنگ می‌ماند.