گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۵۱

اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری
همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری
ترا چون سبزه زیر سنگ دارد کاهلی، ورنه
به آهی می توانی چرخ را از جای برداری
چرا ای موج چون آب گهر یک جا گره گشتی؟
که در هر جنبشی دام تماشای دگر داری
توانی دست در آغوش کردن تنگ با دریا
اگر دست از عنان اختیار خویش برداری
تو کز حیرت چو قمری حلقه بیرون در گشتی
چه حاصل زین که یار خویش را در زیر پر داری؟
ترا چون باده در زندان گل، افسردگی دارد
به جوشی می توانی زین سر خم خشت برداری
مشو در هم رخت گر شد کبود از سیلی اخوان
که بی این نیل از چشم خریداران خطر داری
چه می لرزی چو کشتی بر سر یک بادبان دایم؟
چو خود را بشکنی صد شهپر از موج خطر داری
چه حاصل زین که می از ساغر خورشید می نوشی
همان بر چهره این داغ کلف را چون قمر داری
مشو مغرور گفتار شکرریز خود ای طوطی
که این شیرینی از حسن گلوسوز شکر داری
ترا با یک نظر چون سیر بیند دیده عاشق؟
که در هر پرده ای چون برگ گل روی دگر داری
ازان بارست بر دل جلوه ات ای سرو بی حاصل
که با چندین گره دست از رعونت بر کمر داری
تواند قطره اشکی بهم پیچید دوزخ را
چه می اندیشی از آتش چو با خود چشم تر داری
ندارد حاصلی جز داغ، گلزار جهان صائب
غنیمت دان اگر چون لاله داغی بر جگر داری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری
همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری
هوش مصنوعی: اگر مانند نرگس، بی‌خبر از دنیای بیرون، بر روی جام زرینی نشسته‌ای، باید همچنان بر روی تکه‌های گل هم با چشمانی پر از شگفتی و توجه نگاه کنی.
ترا چون سبزه زیر سنگ دارد کاهلی، ورنه
به آهی می توانی چرخ را از جای برداری
هوش مصنوعی: تو مثل سبزه‌ای هستی که زیر سنگ پنهان شده و به خاطر بی‌حالی‌ات فرصت‌هات را از دست می‌دهی. اگر کمی تلاش کنی، می‌توانی کارهای بزرگی را انجام دهی و تحولی ایجاد کنی.
چرا ای موج چون آب گهر یک جا گره گشتی؟
که در هر جنبشی دام تماشای دگر داری
هوش مصنوعی: چرا ای موج مانند آب دریا در یک مکان ثابت مانده‌ای؟ در حالی که در هر حرکتی که داری، زیبایی و تماشای جدیدی وجود دارد.
توانی دست در آغوش کردن تنگ با دریا
اگر دست از عنان اختیار خویش برداری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی می‌توانی به آرامی در آغوش دریا بروی، اما باید کنترل و اختیار خود را رها کنی.
تو کز حیرت چو قمری حلقه بیرون در گشتی
چه حاصل زین که یار خویش را در زیر پر داری؟
هوش مصنوعی: اگر تو به دلیل حیرت و شگفتی مانند قمر در دایره‌ای در حال گشت و گذار هستی، چه فایده‌ای دارد وقتی که یار خود را زیر بال و پر داری؟
ترا چون باده در زندان گل، افسردگی دارد
به جوشی می توانی زین سر خم خشت برداری
هوش مصنوعی: تو مانند شرابی هستی که در درون زندان گل (لباس یا چهره‌ات) گرفتار شده‌ای و این حالت تو را به شور و هیجان می‌آورد. می‌توانی از این خمیده و محبوس بودن بیرون بیایی و این بندها را بشکنی.
مشو در هم رخت گر شد کبود از سیلی اخوان
که بی این نیل از چشم خریداران خطر داری
هوش مصنوعی: اگر جامه‌ات بر اثر سیلی دوستانت کبود شده است، در هم نبر و ناامید نشو، زیرا حتی بدون این رنگ نیل، از چشم کسانی که به تو توجه دارند، خطراتی وجود دارد.
چه می لرزی چو کشتی بر سر یک بادبان دایم؟
چو خود را بشکنی صد شهپر از موج خطر داری
هوش مصنوعی: چرا مثل یک کشتی که روی دریا در نوسان است، می‌لرزی؟ اگر خود را بشکنی، خطرهای بیشتری را مانند صد بال پرنده از موج‌های خطرناکی تجربه خواهی کرد.
چه حاصل زین که می از ساغر خورشید می نوشی
همان بر چهره این داغ کلف را چون قمر داری
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد اگر از ساغر خورشید می‌نوشی، در حالی که بر چهره‌ات لکه‌های تیره وجود دارد، در حالی که زیبایی‌ات مانند ماه است؟
مشو مغرور گفتار شکرریز خود ای طوطی
که این شیرینی از حسن گلوسوز شکر داری
هوش مصنوعی: ای طوطی، فریب نخور از حرف‌های شیرین و جذاب خودت، چون این زیبایی کلام از دل و زیبایی گلوسوز است که به تو قابلیت صحبت کردن داده است.
ترا با یک نظر چون سیر بیند دیده عاشق؟
که در هر پرده ای چون برگ گل روی دگر داری
هوش مصنوعی: آیا چشمان عاشق می‌توانند تو را با تنها یک نگاه، همچون سیر ببیند؟ زیرا در هر لحظه، تو زیبایی تازه‌ای را همچون گل به نمایش می‌گذاری.
ازان بارست بر دل جلوه ات ای سرو بی حاصل
که با چندین گره دست از رعونت بر کمر داری
هوش مصنوعی: ای سرو بی‌ثمر، جلوه‌ات بر دل تأثیر عمیق دارد، اما با وجود زیبایی‌ات، تو هنوز به خودت مغرور هستی و این حس غرور را به کمر خود بسته‌ای.
تواند قطره اشکی بهم پیچید دوزخ را
چه می اندیشی از آتش چو با خود چشم تر داری
هوش مصنوعی: وقتی تو در دل خود غم و اندوهی داری، چطور می‌توانی از سختی‌ها و عذابی که در اطراف وجود دارد، نگران باشی؟ داغی آتش و مشکلات زندگی مانع از این نمی‌شود که یک قطره اشک آرامش را به تو بدهد.
ندارد حاصلی جز داغ، گلزار جهان صائب
غنیمت دان اگر چون لاله داغی بر جگر داری
هوش مصنوعی: زندگی در این جهان چیزی جز درد و رنج نمی‌آورد، بنابراین اگر هم مانند لاله‌ای که بر دلش زخم دارد، داغی در دل خود داری، آن را با ارزش بدان و از آن استفاده کن.