گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۴۹

نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری
کند با ترکتاز سیل چون ویرانه خودداری؟
ز خط سبز افزون می شود بی تابی عاشق
کجا در نوبهاران آید از دیوانه خودداری؟
به ساقی احتیاجی نیست در میخانه وحدت
که نتواند ز زور می کند پیمانه خودداری
تجلی کوه را کبک سبک پرواز می سازد
نیاید در حضور شمع از پروانه خودداری
تراوش می کند بی خواست ناز از چشم مخمورش
کند چون در سخاوت همت مستانه خودداری؟
ز مرکز گردش پرگار طاقت می برد اینجا
مجو در حلقه اطفال از دیوانه خودداری
شود گر آب دل در سینه گرمم عجب نبود
کند این نخل مومین چون در آتشخانه خودداری؟
تکلف می کند بیگانه از هم آشنایان را
مکن با آشنا چون مردم بیگانه خودداری
ز خاموشی شود سودای عشق ای همنفس افزون
مکن با دیده بیخواب در افسانه خودداری
به شکر این که چون عیسی دم جان پروری داری
مکن در پرسش بیمار، بیدردانه خودداری
دل صدپاره را گفتار حق در وجد می آرد
نیاید وقت ذکر از سبحه صددانه خودداری
در آغاز محبت لازم عشق است بی تابی
نیاید از می ناپخته در خمخانه خودداری
کند خورشید تابان سینه ات را مخزن گوهر
کنی چون کوه زیر تیغ اگر مردانه خودداری
ز غلطانی سرشک از چشم من بی خواست می ریزد
نیاید در صدف از گوهر یکدانه خودداری
نگیرد یک نفس آرام دل در سینه گرمم
کند در تابه تفسیده ای چون دانه خودداری؟
بود در راههای دلنشین آسایش منزل
نمی آید در آن زلف دراز از شانه خودداری
ز شمع استادگی زیباست، از پروانه جانبازی
ز عاشق بیخودی خوش باشد، از جانانه خودداری
مپوش از روی آتشناک خوبان چشم وقت خط
مکن پیش چراغ صبح ای پروانه خودداری
مرا نظاره آن لعل میگون بس بود صائب
کند ساقی اگر در دادن پیمانه خودداری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری
کند با ترکتاز سیل چون ویرانه خودداری؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان نمی‌تواند از دل خود در برابر جذبه و زیبایی‌های دلفریب و دلنشین، حریفتی نشان دهد. همان‌طور که سیل ویرانگر نمی‌تواند از حرکت و طغیان خودداری کند، دل نیز از احساسات و کشش‌های عاشقانه بازنخواهد ایستاد.
ز خط سبز افزون می شود بی تابی عاشق
کجا در نوبهاران آید از دیوانه خودداری؟
هوش مصنوعی: عاشق با دیدن زیبایی‌های بهار، بی‌تابی‌اش بیشتر می‌شود. او نمی‌تواند از عشق و شور و شوق خود به راحتی دست بردارد، به ویژه وقتی که فصل زیبای بهار فرامی‌رسد و دلش پر از احساسات می‌شود.
به ساقی احتیاجی نیست در میخانه وحدت
که نتواند ز زور می کند پیمانه خودداری
هوش مصنوعی: در میخانه‌ای که همه چیز به وحدت و یکپارچگی مربوط می‌شود، نیازی به ساقی نیست، زیرا آنجا هیچ کس نمی‌تواند از شدت نشئگی خودداری کند و پیمانه‌اش را نگیرد.
تجلی کوه را کبک سبک پرواز می سازد
نیاید در حضور شمع از پروانه خودداری
هوش مصنوعی: کبک، که پرنده‌ای سبک پرواز است، می‌تواند زیبایی کوه را به نمایش بگذارد. بنابراین، پروانه نباید از نزدیک شدن به شمع بترسد و باید به زیبایی و نور آن نزدیک شود.
تراوش می کند بی خواست ناز از چشم مخمورش
کند چون در سخاوت همت مستانه خودداری؟
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو بدون اینکه خواسته‌ای در کار باشد، با ناز و زیبایی خاصی اشک می‌ریزد. این اشک مانند نشانی از سخاوت است، اما آیا می‌توانی در کنترل خودداری کنی مانند مستانی که در حال شiroغ و حال خاص خود هستند؟
ز مرکز گردش پرگار طاقت می برد اینجا
مجو در حلقه اطفال از دیوانه خودداری
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که مرکز یک دایره، نماد ثبات و درک عمیق است. این دایره ممکن است به دو دسته تقسیم شود: یکی دایره‌نشینان یا اهل اندیشه و دیگری کودکان یا افرادی که در سطح ساده‌تری از تفکر قرار دارند. این بیت بیان می‌کند که فردی که به عمق مسائل توجه دارد، باید از درگیری و مجادله با ذهن‌های سست و سطحی بپرهیزد و به جای آن، در آرامش و دور از آشفته‌گی بماند.
شود گر آب دل در سینه گرمم عجب نبود
کند این نخل مومین چون در آتشخانه خودداری؟
هوش مصنوعی: اگر دل من در سینه‌ام به شدت داغ شود، عجبی ندارد؛ زیرا این نخل مومنی که در شرایط سخت و دشوار (آتشخانه) می‌ماند، چه چیزی را می‌تواند تحمل نکند؟
تکلف می کند بیگانه از هم آشنایان را
مکن با آشنا چون مردم بیگانه خودداری
هوش مصنوعی: برخوردت با آشنایان باید طبیعی و بدون تکلف باشد؛ همانطور که با بیگانگان فرقی از خود نشان نمی‌دهی، با دوستان و آشناها هم باید به همان سادگی و صمیمیت رفتار کنی.
ز خاموشی شود سودای عشق ای همنفس افزون
مکن با دیده بیخواب در افسانه خودداری
هوش مصنوعی: از سکوت و خاموشی عشق نمی‌توان به سودایی بیشتر دست یافت. ای هم‌نفس، با چشمان بی‌خواب خود از خیال و افسانه دوری کن و از آن بپرهیز.
به شکر این که چون عیسی دم جان پروری داری
مکن در پرسش بیمار، بیدردانه خودداری
هوش مصنوعی: به خاطر این که تو مانند عیسی روح زندگی و آرامش را به دیگران می‌دهی، از پرسش درباره بیمارانی که درد و رنج دارند، صرف‌نظر کن و خود را از این موضوع دور نگه‌دار.
دل صدپاره را گفتار حق در وجد می آرد
نیاید وقت ذکر از سبحه صددانه خودداری
هوش مصنوعی: دل شکسته وقتی به حق سخن می‌گوید، شادابی و سرزندگی خاصی پیدا می‌کند و در این حال، دیگر زمانی برای ذکر وردن با حروف و تعداد خاص نخواهد داشت.
در آغاز محبت لازم عشق است بی تابی
نیاید از می ناپخته در خمخانه خودداری
هوش مصنوعی: در ابتدای عشق، محبت ضروری است و بدون آن، بی‌تابی و نگرانی ایجاد نمی‌شود. نباید از شراب ناپخته در میخانه دوری کرد.
کند خورشید تابان سینه ات را مخزن گوهر
کنی چون کوه زیر تیغ اگر مردانه خودداری
هوش مصنوعی: اگر خورشید تابان وجود تو را همچون گنجینه‌ای پر از گوهر کند، باید به قدرت و اراده‌ای همچون کوه دست یابی و در برابر سختی‌ها مقاوم باشی.
ز غلطانی سرشک از چشم من بی خواست می ریزد
نیاید در صدف از گوهر یکدانه خودداری
هوش مصنوعی: از چشم من بی‌اختیار اشک می‌ریزد و نمی‌تواند خود را از نگهداری گوهر یکدانه‌اش در صدف بازدارد.
نگیرد یک نفس آرام دل در سینه گرمم
کند در تابه تفسیده ای چون دانه خودداری؟
هوش مصنوعی: دل من در سینه‌ام آرام نیست و همواره در حال تپش است؛ مانند دانه‌ای که در تابه داغ سرخ می‌شود و از داغی و حرارت به تکاپو درمی‌آید.
بود در راههای دلنشین آسایش منزل
نمی آید در آن زلف دراز از شانه خودداری
هوش مصنوعی: در مسیرهای دلپذیر، آرامش برقرار نمی‌شود، وقتی که زلف‌های بلند خود را از شانه کنار نکشی.
ز شمع استادگی زیباست، از پروانه جانبازی
ز عاشق بیخودی خوش باشد، از جانانه خودداری
هوش مصنوعی: زیبایی در ایستادگی شمع نهفته است، فداکاری پروانه قابل تحسین است و عاشق بودن در حالت بی‌خود بودن لذت‌بخش است، اما باید از معشوق خود مراقبت کرد و دوری گزید.
مپوش از روی آتشناک خوبان چشم وقت خط
مکن پیش چراغ صبح ای پروانه خودداری
هوش مصنوعی: ای پروانه، از نزدیک خوبان که در آتش عشق می‌سوزند، فاصله بگیر و در نور چراغ صبح، خودت را در معرض خطر قرار نده.
مرا نظاره آن لعل میگون بس بود صائب
کند ساقی اگر در دادن پیمانه خودداری
هوش مصنوعی: نگاه کردن به آن لب‌های خوش‌رنگ برای من کافی است. اگر ساقی در دادن شراب کم‌کاری کند، باز هم چیزی از لذت من کم نمی‌شود.