غزل شمارهٔ ۶۷۴۸
ز مطلب در حجابی تا نظر بر مدعا داری
نگردی آشنای خویش تا یک آشنا داری
گهی از آسمان داری شکایت، گاه از انجم
به دریا برنمی آیی، جدل با ناخدا داری
گل بی خار می گردد اگر دورافکنی از خود
همان خاری که در پیراهن از نشو و نما داری
تامل راه ناهموار را هموار می سازد
خطر داری ز راه راست تا سر در هوا داری
ازان چون طایر یک بال کوتاه است پروازت
که دستی بر کمر از ناز و دستی در دعا داری
گهی از بحر گوهر، گاه از کان لعل می جویی
نمی دانی درین یک مشت گل پنهان چها داری
ز گل نعل سفر دارد در آتش خاک این گلشن
تو از شبنم درین بستانسرا چمن وفا داری
در اول گام خواهی پشت پا زد سایه خود را
اگر دانی که چون راه درازی پیش پا داری
به مقدار تعلق بر تو آفت دست می یابد
خطر از آتش سوزان به قدر بوریا داری
عبث خون می خورم، بیهوده بر سر خاک می ریزم
تو با آن حسن بی پروا کجا پروای ما داری؟
نبینی روی ظلمت در شبستان فنا صائب
اگر گم کرده راهان را چراغی پیش پا داری
غزل شمارهٔ ۶۷۴۷: نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداریغزل شمارهٔ ۶۷۴۹: نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز مطلب در حجابی تا نظر بر مدعا داری
نگردی آشنای خویش تا یک آشنا داری
هوش مصنوعی: برای درک مطلبی باید حجابها را کنار بگذاری و تنها زمانی میتوانی به حقیقت پی ببری که با آن آشنا شوی و از دور به آن نگاه نکن.
گهی از آسمان داری شکایت، گاه از انجم
به دریا برنمی آیی، جدل با ناخدا داری
هوش مصنوعی: گاهی از آسمان ناراضی هستی و گاهی از ستارهها، اما از دریا هیچگاه خارج نمیشوی و همچنان با ناخدای کشتی در حال بحث و جدل هستی.
گل بی خار می گردد اگر دورافکنی از خود
همان خاری که در پیراهن از نشو و نما داری
هوش مصنوعی: اگر خارهایی که در پیراهن داری را دور بیندازی، گل نیز بیخار خواهد شد.
تامل راه ناهموار را هموار می سازد
خطر داری ز راه راست تا سر در هوا داری
هوش مصنوعی: تفکر و تأمل در مسیرهای دشوار، آن را برای ما آسانتر میکند. اما مواظب باش، ممکن است که از راه صحیح منحرف شوی و به سمت افکار غیرواقعی بروی.
ازان چون طایر یک بال کوتاه است پروازت
که دستی بر کمر از ناز و دستی در دعا داری
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که وضعیت و حال ما مثل پرندهای است که یکی از بالهایش را ندارد. برای پروازکردن و پیشرفت نیاز به همت و دعا داریم، ولی در عین حال ناز و خضوع هم بخشی از وجود ماست. به عبارت دیگر، برای رسیدن به اهداف و عبور از سختیها، باید هم تلاش کنیم و هم به دعا و خواستههامان توجه داشته باشیم.
گهی از بحر گوهر، گاه از کان لعل می جویی
نمی دانی درین یک مشت گل پنهان چها داری
هوش مصنوعی: گاهی از دریا جواهر میطلبی، و گاهی از معدن سنگ قیمتی. اما نمیدانی که در این یک مشت گل چه چیزهای ارزشمندی نهفته است.
ز گل نعل سفر دارد در آتش خاک این گلشن
تو از شبنم درین بستانسرا چمن وفا داری
هوش مصنوعی: این گلستان به خاطر وجود آتش و خاک، نشانهای از سفر و دگرگونی دارد. تو به مانند شبنم، از زیبایی و وفای این باغ بهرهمند هستی و در این فضای دلانگیز زندگی میکنی.
در اول گام خواهی پشت پا زد سایه خود را
اگر دانی که چون راه درازی پیش پا داری
هوش مصنوعی: اگر بدانی که راهی طولانی و سختی در پیش داری، در ابتدای مسیر نباید به سایه خود بی توجهی کنی.
به مقدار تعلق بر تو آفت دست می یابد
خطر از آتش سوزان به قدر بوریا داری
هوش مصنوعی: به اندازهای که به تو وابسته هستی، خطراتی که به تو میرسند هم وجود دارند. مانند این است که اگر بسیار ضعیف باشی، آتش میتواند به راحتی به تو آسیب برساند.
عبث خون می خورم، بیهوده بر سر خاک می ریزم
تو با آن حسن بی پروا کجا پروای ما داری؟
هوش مصنوعی: بیهوده خود را ناراحت میکنم و بیفایده برای تو اشک میریزنم، تو که با آن زیبایی دلربایت هیچ توجهی به ما نداری.
نبینی روی ظلمت در شبستان فنا صائب
اگر گم کرده راهان را چراغی پیش پا داری
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک دنیا، روی ظلمت را نبینی، سائب، تنها کافی است که چراغی در برابر گمشدگان راه داشته باشی تا آنها را هدایت کنی.