گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۴۶

چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی
کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودی؟
کجا گل بر سر بازار رسوایی دکان چیدی؟
کلید باغ اگر در آشیان بلبلان بودی
دماغ بال افشانی ندارد عندلیب ما
چه بودی گر قفس همسایه این آشیان بودی
گره در کار من افتاد از تنگ دهان او
نمی شد کار بر من تنگ اگر او را دهان بودی!
من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم
تو ای باد سحرگاهی کجا در بوستان بودی؟
نهشتی گرد راه از خود بشوید یوسف ما را
تو ای گرد کسادی در پی این کاروان بودی
کنون خار سر دیوار دامن می کشد از تو
خوشا روزی که صائب شبنم این بوستان بودی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی
کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودی؟
هوش مصنوعی: اگر چراغ گل در زیر بال بلبل‌ها قرار داشت، دیگر چرا برگ‌های گل در دست‌های خزانی که به آن‌ها آسیب می‌زند، نبود؟
کجا گل بر سر بازار رسوایی دکان چیدی؟
کلید باغ اگر در آشیان بلبلان بودی
هوش مصنوعی: این شعر به سراغ زیبایی و شکوه گل‌ها در دنیای شلوغ و پرهیاهو می‌رود و به گفتمان دربارهٔ عشق و زیبایی می‌پردازد. شاعر اشاره می‌کند که اگر واقعاً عشق و احساسات در عمق وجود انسان‌ها نهفته باشد، باید در فضایی زیبا و دلنشین مانند آشیانه بلبلان شکوفا شود، نه در مکان‌های بی‌روح و سرد همچون بازار. در واقع، شاعر از مفهوم عشق و زیبایی می‌خواهد که در محیط مناسب و با شایستگی ظهور کند.
دماغ بال افشانی ندارد عندلیب ما
چه بودی گر قفس همسایه این آشیان بودی
هوش مصنوعی: پرنده خوشخوان ما نمی‌تواند در قفس دیگران پرواز کند، حتی اگر قفس همسایه‌اش، خانه‌اش باشد.
گره در کار من افتاد از تنگ دهان او
نمی شد کار بر من تنگ اگر او را دهان بودی!
هوش مصنوعی: اگر در کار من مشکلی پیش آمده، به خاطر تنگ‌زبانی اوست. اگر او دهان باز می‌کرد، مشکلات من این‌قدر بزرگ نمی‌شدند!
من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم
تو ای باد سحرگاهی کجا در بوستان بودی؟
هوش مصنوعی: در آن روزی که من مانند شبنم تازه و ارزشمند در این باغ بودم، تو ای باد صبحگاهی، کجا در گلزار بودی؟
نهشتی گرد راه از خود بشوید یوسف ما را
تو ای گرد کسادی در پی این کاروان بودی
هوش مصنوعی: ای یوسف ما، تو که در گرد و غبار کسادی نشسته‌ای، از خودت جدا شو و راه را برای ما که در پی این کاروان هستیم، هموار کن.
کنون خار سر دیوار دامن می کشد از تو
خوشا روزی که صائب شبنم این بوستان بودی
هوش مصنوعی: الان گل و گیاه از روی دیوار به تو می‌رسند و دامن‌گیر می‌شوند. خوش به حال روزهایی که صائب در این باغ زیبا، مانند شبنم تازه بود.