غزل شمارهٔ ۶۷۴۱
مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی
چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی
نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را
به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی
غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی
به جای عقل در سر طره دستار بایستی
نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل
سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی
جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان
دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی
به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را
که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی
دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها
مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی
نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز
مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی
یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم
مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی
به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را
به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی
غزل شمارهٔ ۶۷۴۰: نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟غزل شمارهٔ ۶۷۴۲: مرا باغ و بهاری از می گلفام بایستی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی
چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، دلی آتشین دارم و باید نوری برای روشن کردن سر بالین این بیمار داشته باشم.
نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را
به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی
هوش مصنوعی: کاش میتوانستم زمانی برای آسودگی و استراحت در نظر بگیرم، ولی به خاطر مشکلات و خرابکاریها، این امکان برایم فراهم نمیشود. اگر کسی بود که به من کمک میکرد و میتوانستم به او تکیه کنم، شاید اوضاع متفاوت بود.
غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی
به جای عقل در سر طره دستار بایستی
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که به ظواهر و زیباییهای ظاهری فکر کردم، به جای اینکه از عقل و درک صحیح استفاده کنم. باید در این موضوع مهم، فکر و عقل را در اولویت قرار میدادم.
نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل
سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی
هوش مصنوعی: غنچه نیاز به تکیهگاه دارد، اما هیچ تکیهگاهی بهتر از شاخ گل نیست. از طرفی، باید از سرنوشت شوم و تلخ نیز آگاه بود، زیرا ممکن است به دردسر بیفتیم.
جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان
دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی
هوش مصنوعی: دیوانگی همچون پرتاب سنگ از فلاخن، در بین مردم در بازار جلوی همه نمایان میشود، دل شاد و سرزنده ما باید در این مکان صبر کند.
به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را
که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی
هوش مصنوعی: غفلت باعث شد که به آب بیفتم و از این عمر با ارزش که در کلام و گفتار گذراندم، باید در عمل و رفتار به کار میرفتم.
دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها
مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی
هوش مصنوعی: مور در سکوت و خاموشی زندگی میکند و دهانش پر از خاک است، اما بیزبانی من باعث شده که زبانم مانند زهر مار، بی هیچ هشدار و احتیاطی به دیگران آسیب برساند.
نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز
مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی
هوش مصنوعی: چشمان بازیگوش او هرگز نگاهی به من نینداختند و به همین دلیل، من هم هیچگاه از این خوشبختی بیدار بی نصیب ماندم.
یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم
مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی
هوش مصنوعی: یکی از افراد متظاهر به عبادت و دینداری به تعداد زیادی گویش و دعا مشغول شده، در حالی که من باید به دور از تظاهر و فقط به خاطر خودم به زندگی ادامه دهم و از دنیای واقعی و ظاهرسازی دوری کنم.
به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را
به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به عمق احساسات خود اشاره دارد و میگوید که اگر بخواهد برای گناهانش طلب بخشش کند، باید از اندازهای از ریگ هامون استفاده کند که به اندازه اشکهای او باشد. این تصویر به ما نشان میدهد که توفیق طلب بخشش و استغفار، نیازمند آگاهی از مقدار مشکلات و گناهان است.