غزل شمارهٔ ۶۷۳۱
ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی
سیرت ابلیس را بگذار تا آدم شوی
گرچه تلخی، دامن اهل صفایی را بگیر
تا مگر شیرین به چشم خلق چون زمزم شوی
روی پنهان کن که خار تهمت ابنای دهر
می درد از هم ترا گر دامن مریم شوی
چند باشی در کشاکش، دامن ساقی بگیر
تا درین عالم ازین عالم به آن عالم شوی
ره به آدم گرچه یک گام است از راه نسب
ره ترا بسیار در پیش است تا آدم شوی
آنقدر سر از سر زانوی کلفت برمدار
تا میان عاشقان سر حلقه ماتم شوی
تا غمی حاصل کنند ارباب دل خون می خورند
تو ستمگر می کنی صد حیله تا بی غم شوی
چون سلیمان قدر دل اکنون نمی دانی که چیست
آن زمان انگشت می خایی که بی خاتم شوی
در بساط عالم هستی که بیشی در کمی است
می زنی روزی دو شش صائب که نقش کم شوی
غزل شمارهٔ ۶۷۳۰: صبر کن بر آب تلخ و شور تا گوهر شویغزل شمارهٔ ۶۷۳۲: سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی
سیرت ابلیس را بگذار تا آدم شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه شخصیت و جایگاه والایی پیدا کنی، از خودپسندی و خودبزرگبینی کنار بگذار. رفتاری شبیه به ابلیس را فراموش کن تا بتوانی به مقام انسانی و خصوصیات انسانی دست یابی.
گرچه تلخی، دامن اهل صفایی را بگیر
تا مگر شیرین به چشم خلق چون زمزم شوی
هوش مصنوعی: هرچند که تلخی و سختی وجود دارد، اما سعی کن به کسانی که اهل صفا و پاکی هستند کمک کنی تا شاید شیرینی و خوشی برای دیگران به وجود بیاوری و مانند آب زلال زمزم در نظرشان بیفتی.
روی پنهان کن که خار تهمت ابنای دهر
می درد از هم ترا گر دامن مریم شوی
هوش مصنوعی: سعی کن خودت را از گزند تهمت و قضاوتهای مردم حفظ کنی، زیرا اگر دامنگیر ناپاکیها نشوی، کسی نمیتواند به تو آسیب بزند.
چند باشی در کشاکش، دامن ساقی بگیر
تا درین عالم ازین عالم به آن عالم شوی
هوش مصنوعی: در زندگی پر از چالشها و سختیها، به دنبال دستگیری و حمایت از دیگران باش تا از این دنیا به دنیای بهتر و معنویتر منتقل شوی.
ره به آدم گرچه یک گام است از راه نسب
ره ترا بسیار در پیش است تا آدم شوی
هوش مصنوعی: اگرچه تنها یک قدم تا انسان شدن فاصله داری، اما در واقع راهی طولانی در پیش داری تا به حقیقت انسانیت دست پیدا کنی.
آنقدر سر از سر زانوی کلفت برمدار
تا میان عاشقان سر حلقه ماتم شوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که از مسئولیتها و مشکلات زندگی رهایی نیافتهای، خود را درگیر غم و اندوه عشاق نکن.
تا غمی حاصل کنند ارباب دل خون می خورند
تو ستمگر می کنی صد حیله تا بی غم شوی
هوش مصنوعی: اربابان دل برای دستیابی به غم و اندوه، خون میخورند و تو که ستمگر هستی، با هزاران نیرنگ در تلاش هستی تا از اندوه خود رها شوی.
چون سلیمان قدر دل اکنون نمی دانی که چیست
آن زمان انگشت می خایی که بی خاتم شوی
هوش مصنوعی: زمانی که نمیدانی ارزش دل و احساسات چیست، درست مانند سلیمان که در آن دوران گفته میشود، در آینده ممکن است انگشتت را به چیزی بمالی که بدون علامت و نشان بمانی.
در بساط عالم هستی که بیشی در کمی است
می زنی روزی دو شش صائب که نقش کم شوی
هوش مصنوعی: در دنیای هستی، جایی که در میان زیاد و کم تفاوت زیادی وجود دارد، تو نیز میتوانی هر روز به خوبی تلاش کنی و به نوعی خودت را کوچکتر کنی یا از خودت کاسته و در عوض به ارزشهای درونیات افزوده کنی.