غزل شمارهٔ ۶۷۲۴
چند اسباب اقامت جمع در عالم کنی؟
ریشه تا کی در زمین عاریت محکم کنی؟
چند در پیری ز فوت مطلب دنیای دون
قامت خم گشته خود حلقه ماتم کنی؟
فکر آب و نان برآورد از حضور دل ترا
ترک جنت بهر گندم چند چون آدم کنی؟
می شود بی منت مرهم چو داغ لاله خشک
داغ خود را گر ز خون گرم خود مرهم کنی
می توانی همچو عیسی آسمان پرواز شد
سوزن خود گر جدا از رشته مریم کنی
گر کنی گردآوری خود را درین بستانسرا
سر برون از روزن خورشید چون شبنم کنی
خون دل چون آب حیوان بر تو گردد خوشگوار
با سفال خود قناعت گر ز جام جم کنی
آستانت بوسه گاه راست کیشان می شود
از عبادت چون کمان گر قامت خود خم کنی
گر دل خود را به تیغ آه سازی چاک چاک
پنجه در سرپنجه آن زلف خم در خم کنی
جز شکار دل که بوی مشک می آید ازو
بوی خون آید ز هر صیدی که در عالم کنی
در گریبان تنک ظرف اخگری افکنده ای
هر که را جز دل به راز خویشتن محرم کنی
می شوی از شش جهت روشندلان را قبله گاه
صلح اگر چون کعبه با شورابه زمزم کنی
می کنی پیدا به حرف و صوت دشمن بهر خود
از ره برهان و حجت هر که را ملزم کنی
هیچ کس انگشت بر حرف تو نتواند نهاد
گر به نقش راست از چپ صلح چون خاتم کنی
کشف گردد بر تو صائب جمله اسرار جهان
کاسه زانوی خود را گر تو جام جم کنی
غزل شمارهٔ ۶۷۲۳: بی تامّل صرفِ نقدِ وقت ، در دنیا کنیغزل شمارهٔ ۶۷۲۵: تا به کی دل را سیاه از نعمت الوان کنی؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند اسباب اقامت جمع در عالم کنی؟
ریشه تا کی در زمین عاریت محکم کنی؟
هوش مصنوعی: چند وقت میخواهی در این دنیا زندگی کنی و به چه دلیلی میخواهی ریشهات را در این زمین محکم کنی؟
چند در پیری ز فوت مطلب دنیای دون
قامت خم گشته خود حلقه ماتم کنی؟
هوش مصنوعی: چند بار باید به خاطر از دست دادن دنیا و زندگی حقیر خود را ناراحت کنی و به خاطر پیری و خمیدگی قامتت غمگین باشی؟
فکر آب و نان برآورد از حضور دل ترا
ترک جنت بهر گندم چند چون آدم کنی؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به این که وقتی دل و احساسات انسان به دنبال مسایل مادی و روزمره است، او را از بهشت و آرامش واقعی دور میکند. در واقع، شاعر به این موضوع میپردازد که انسان باید به مواردی فراتر از نیازهای مادی مانند غذا و نان فکر کند، و اگر همیشه درگیر این مسائل باشد، مانند آدمی میماند که از بهشت خود دور شده است. این به نوعی دعوت به توجه به ارزشهای عمیقتر و روحانیتر زندگی است.
می شود بی منت مرهم چو داغ لاله خشک
داغ خود را گر ز خون گرم خود مرهم کنی
هوش مصنوعی: میتوانی بدون انتظار از دیگران به درد و رنج خود تسکین دهی، درست مانند زمانی که داغ گل لاله که خشک شده را با روان خون خود درمان میکنی.
می توانی همچو عیسی آسمان پرواز شد
سوزن خود گر جدا از رشته مریم کنی
هوش مصنوعی: میتوانی مانند عیسی به آسمان پرواز کنی، اگر بتوانی سوزن خود را از رشته مریم جدا کنی.
گر کنی گردآوری خود را درین بستانسرا
سر برون از روزن خورشید چون شبنم کنی
هوش مصنوعی: اگر خود را در این بستان جمع کنی و از روزن خورشید بیرون بیایی، مانند شبنم خواهی شد.
خون دل چون آب حیوان بر تو گردد خوشگوار
با سفال خود قناعت گر ز جام جم کنی
هوش مصنوعی: وقتی که خون دل انسان به مانند آب زندگیبخش شود و با ظرف سفالی خود بسازد، خوشی و رضایت را احساس میکند، حتی اگر از جام جم هم استفاده کند. به عبارت دیگر، اگر از آنچه دارد راضی باشد و چیزی بیش از آن نخواهد، خوشبختی را تجربه خواهد کرد.
آستانت بوسه گاه راست کیشان می شود
از عبادت چون کمان گر قامت خود خم کنی
هوش مصنوعی: اگر برای عبادت و سجده به آستان تو بیایند، جاودانه و راست قامت میمانند، اما اگر خود را خم کنی و تواضع کنی، عظمت و ارزش خود را نشان میدهی.
گر دل خود را به تیغ آه سازی چاک چاک
پنجه در سرپنجه آن زلف خم در خم کنی
هوش مصنوعی: اگر دل خود را با اندوه و غم پاره پاره کنی، در این حال میتوانی به آرامی و با ناز، دستت را بر موهای پر پیچ و خم او بگذارید.
جز شکار دل که بوی مشک می آید ازو
بوی خون آید ز هر صیدی که در عالم کنی
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از شکار دلم میچشم، بوی دلچسبی است که از آن به مشام میرسد؛ در حالی که از هر صیدی که در زندگی به دست میآوریم، بوی خون و درد و رنج حس میشود.
در گریبان تنک ظرف اخگری افکنده ای
هر که را جز دل به راز خویشتن محرم کنی
هوش مصنوعی: هر کسی را که رازهای درونیات را با او در میان بگذاری، تنها دلش را درک خواهد کرد، نه اینکه او را به خوبی بدانی. تو در جایی از وجودت وجود خود را مخفی کردهای و نمیگذاری دیگران آن را بشناسند.
می شوی از شش جهت روشندلان را قبله گاه
صلح اگر چون کعبه با شورابه زمزم کنی
هوش مصنوعی: اگر تو از شش جهت به روشندلان نگاه کنی و آنها را به سوی صلح هدایت کنی، مانند کعبه که به شورابه زمزم متصل است، میتوانی آنان را به آرامش برسانی.
می کنی پیدا به حرف و صوت دشمن بهر خود
از ره برهان و حجت هر که را ملزم کنی
هوش مصنوعی: تو با سخن و صدا خود را به دشمن نشان میدهی تا در مسیر خودت آزاد شوی و بر این اساس، هر کس را که بخواهی مجبور میکنی.
هیچ کس انگشت بر حرف تو نتواند نهاد
گر به نقش راست از چپ صلح چون خاتم کنی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند بر روی سخن تو انتقاد کند، اگر که تو مانند خاتمی، صلح را به درستی برقرار کرده باشی و همه چیز را در سر جای خود قرار دهی.
کشف گردد بر تو صائب جمله اسرار جهان
کاسه زانوی خود را گر تو جام جم کنی
هوش مصنوعی: اگر تو به درستی روی خود کار کنی و خود را بسازی، میتوانی به تمامی رازهای جهان پی ببری و آنها را بشناسی.