گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۲۲

حیرتی از چشم مست یار دارم دیدنی
خوابها در دیده بیدار دارم دیدنی
گرچه چون مرکز زمین گیرم به چشم غافلان
سیرها در خویش چون پرگار دارم دیدنی
نیستم ایمن ز چشم شور، ورنه من ز داغ
لاله زاری در دل افگار دارم دیدنی
کوه غم بر خاطر آزاده من بار نیست
مستیی چون کبک در کهسار دارم دیدنی
گرچه مهر خامشی دارم به ظاهر بر دهن
در گره چون غنچه صد گلزار دارم دیدنی
دل ز گرد خاکساری بر گرفتن مشکل است
ورنه گنجی در ته دیوار دارم دیدنی
آب مروارید آورده است چشم جوهری
ورنه من لعل و گهر بسیار دارم دیدنی
در خراش سینه ها بی دست و پا افتاده ام
ورنه دستی در گشاد کار دارم دیدنی
نیست در روی زمین جوهرشناسی، ورنه من
تیغها پوشیده در زنگار دارم دیدنی
نیل چشم زخم من دارد جمال یوسفی
در سیاهی یک جهان انوار دارم دیدنی
گرچه از بس بی وجودی درنمی آیم به چشم
گوشه ها همچون دهان یار دارم دیدنی
ملک و مالی نیست صائب گرچه در عالم مرا
باغی از رنگینی گفتار دارم دیدنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیرتی از چشم مست یار دارم دیدنی
خوابها در دیده بیدار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: من از نگاه خیره و جالب یارم شگفت‌زده‌ام؛ خواب‌هایی زیبا در چشمان بیدارم دارم که قابل دیدن هستند.
گرچه چون مرکز زمین گیرم به چشم غافلان
سیرها در خویش چون پرگار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: اگرچه من همچون مرکز زمین هستم و در نظر نادانان تنها در خودم محدوده می‌شوم، ولی مانند پرگار، می‌توانم به راحتی به اطراف نگاه کنم و دیدگاه‌های مختلفی داشته باشم.
نیستم ایمن ز چشم شور، ورنه من ز داغ
لاله زاری در دل افگار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: من از چشم حسودان در امان نیستم، وگرنه من خود از غم و درد لاله‌ها در دل تأثیری عمیق دارم که قابل مشاهده است.
کوه غم بر خاطر آزاده من بار نیست
مستیی چون کبک در کهسار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: غم و نگرانی برای من، که آزاد و بی‌غش هستم، سنگینی نمی‌کند. من مانند کبکی در دل کوه‌ها، سرشار از شادی و نشئه‌ام و می‌خواهم زیبایی‌های زندگی را ببینم.
گرچه مهر خامشی دارم به ظاهر بر دهن
در گره چون غنچه صد گلزار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: اگرچه به ظاهر سکوت اختیار کرده‌ام و لب‌هایم به هم دوخته شده‌اند، اما در درونم مانند غنچه‌ای پر از گل‌ها و احساسات زیبا دارم که جلب توجه می‌کند.
دل ز گرد خاکساری بر گرفتن مشکل است
ورنه گنجی در ته دیوار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: دل کندن از زندگی پست و معمولی کار آسانی نیست، اما من در اعماق وجودم چیزی باارزش و گرانبها دارم که شایسته توجه است.
آب مروارید آورده است چشم جوهری
ورنه من لعل و گهر بسیار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: چشم من مانند یک مروارید ارزشمند است، و اگر چنین نبود، من سنگ‌های قیمتی و زیبای زیادی دارم که ارزش دیدن دارند.
در خراش سینه ها بی دست و پا افتاده ام
ورنه دستی در گشاد کار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: در اینجا، شخص احساس سرگشتگی و ناراحتی می‌کند و به نوعی درمانده به نظر می‌رسد. او به این نکته اشاره می‌کند که اگر شرایط بهتری داشت، می‌توانست کارهای مهمی انجام دهد و به حل مشکلات بپردازد. احساس لزوم کمک و ضرورت انجام کارهای مفید در او وجود دارد، اما به خاطر وضعیت فعلی‌اش نمی‌تواند کاری کند.
نیست در روی زمین جوهرشناسی، ورنه من
تیغها پوشیده در زنگار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی نیست که بتواند ارزش واقعی اشیاء را تشخیص دهد، وگرنه من شمشیرهایی دارم که تحت زنگ‌ها و کثیفی‌ها پنهان شده‌اند و دیدن آن‌ها جالب است.
نیل چشم زخم من دارد جمال یوسفی
در سیاهی یک جهان انوار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: چشمان نیل رنگ مرا می‌زنند و در میان تاریکی، زیبایی یوسف را دارم. در این جهان، پر از نورهایی دیدنی دارم.
گرچه از بس بی وجودی درنمی آیم به چشم
گوشه ها همچون دهان یار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: با اینکه از شدت بی‌هویتی نمی‌توانم ظاهر شوم، اما به خاطر محبوبم، در گوشه‌های چشمش می‌توانم او را ببینم.
ملک و مالی نیست صائب گرچه در عالم مرا
باغی از رنگینی گفتار دارم دیدنی
هوش مصنوعی: اگرچه در این دنیا مقام و ثروتی ندارم، اما در دل خود به واسطه زیبا صحبت کردنم، باغی از رنگ ها و زیبایی ها دارم که قابل دیدن است.