گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۲۱

گریه ها در چشم تر دارم تماشاکردنی
در صدف چندین گهر دارم تماشاکردنی
نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم
تیغ ها زیر سپر دارم تماشاکردنی
گرچه سودایی و مجنونم، ولی با کودکان
صحبتی در هر گذر دارم تماشاکردنی
گر به ظاهر خار بی برگم ولی از داغ عشق
لاله زاری در جگر دارم تماشاکردنی
بسته ام گر چشم چون یعقوب، عذرم روشن است
ماه مصری در سفر دارم تماشاکردنی
باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس
باغها در زیر پر دارم تماشاکردنی
چون ز زلفش چشم بردارم، که از هر حلقه ای
در نظر دام دگر دارم تماشاکردنی
کبک من خورده است طبل از دیدن سنگین دلان
ورنه صد کوه و کمر دارم تماشاکردنی
کو سبکدستی که من چون پنبه مینای می
فتنه ها در زیر سر دارم تماشاکردنی
چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد
سرونازی در نظر دارم تماشاکردنی
در جگر چندین محیط بی کنار از خون دل
زان دهان مختصر دارم تماشاکردنی
سردی دوران به من دست و دلی نگذاشته است
ورنه دستی در هنر دارم تماشاکردنی
همچو شبنم صائب از فیض سحرخیزی مدام
گلعذاری در نظر دارم تماشاکردنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گریه ها در چشم تر دارم تماشاکردنی
در صدف چندین گهر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: من در چشمانم اشک‌های زیادی دارم که می‌توان تماشا کرد، و در دل خود چندین گوهر گران‌بها دارم که باز هم می‌توان تماشا کرد.
نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم
تیغ ها زیر سپر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: سکوت من ناشی از محبت نیست، بلکه در دل من درد و زخم‌های زیادی وجود دارد که پنهان کرده‌ام و می‌خواهم فقط تماشا کنم.
گرچه سودایی و مجنونم، ولی با کودکان
صحبتی در هر گذر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: اگرچه دچار عشق و جنون هستم، اما در هر کجا که می‌روم با کودکان صحبت می‌کنم و این گفتگوها برای تماشا کردن جالب و دیدنی است.
گر به ظاهر خار بی برگم ولی از داغ عشق
لاله زاری در جگر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: هرچند به نظر می‌آید که من فقط خار بی‌برگی هستم، اما در دل من به خاطر عشق، احساسی مانند گل لاله جوشیده است که تماشایی است.
بسته ام گر چشم چون یعقوب، عذرم روشن است
ماه مصری در سفر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: اگرچه چشمانم بسته است و به مانند یعقوب بی‌تابی می‌کنم، دلیل من روشن است، چون در دل سفر، زیبایی ماه مصری را در نظر دارم که خواهان دیدن او هستم.
باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس
باغها در زیر پر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: اگر باغی برای من بسازد، به خاطر شوق و زیبایی‌اش، می‌توانم آزادی پرندگان را در قفس‌هایی که در زیر دارم تماشا کنم.
چون ز زلفش چشم بردارم، که از هر حلقه ای
در نظر دام دگر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه خود را از زلف او برمی‌دارم، هر حلقه‌ای از زلفش به نوعی دیگر مرا به خودش جذب می‌کند و برایم تماشایی است.
کبک من خورده است طبل از دیدن سنگین دلان
ورنه صد کوه و کمر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: پرنده‌ام بر اثر دیدن افراد سنگین‌دل و غمگین، به صدا درآمده است. در غیر این صورت، من از دیدن کوه‌ها و دامنه‌ها چیزهای زیادی برای تماشا دارم.
کو سبکدستی که من چون پنبه مینای می
فتنه ها در زیر سر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که من مثل پنبه زیر سرم از همه دسیسه‌ها و مشکلات بی‌خبر باشم و فقط شاهد آنها باشم؟
چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد
سرونازی در نظر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: اگرچه زمان و عمر ما محدود است، اما من در انتظار فرصتی هستم که زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی را مشاهده کنم.
در جگر چندین محیط بی کنار از خون دل
زان دهان مختصر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: من در دل خود دریاهایی از درد و رنج دارم که هیچ نهایتی ندارند و از آن دهان کوچک، تنها مشغول تماشای این غم‌ها هستم.
سردی دوران به من دست و دلی نگذاشته است
ورنه دستی در هنر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: سختی و مشکلات زندگی باعث نشده که من علاقه و رغبتی را از دست بدهم؛ زیرا اگر فرصت داشته باشم، می‌توانم هنرهایی را خلق کنم که تماشای آن‌ها برای دیگران جذاب خواهد بود.
همچو شبنم صائب از فیض سحرخیزی مدام
گلعذاری در نظر دارم تماشاکردنی
هوش مصنوعی: مانند شبنم که از برکت بیداری صبحگاهی به وجود می‌آید، من همواره در نظر دارم که از زیبایی گلی زیبا تماشا کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۷۲۱ به خوانش عرفان حیدری خسرو