گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۲۰

ای ز رویت برق عالمسوز در هر خرمنی
وز نسیم جلوه ات هر آتشی را دامنی
ای ز رویت در کف هر خار نبض گلشنی
هر گلی را در ته دامن چراغ روشنی
از رخ اخترفشانت کهکشان هر کوچه ای
وز خم ابروی تو پر ماه نو هر برزنی
هر حبابی را درین دریا ز حسن بیحدت
خلوتی با ماه کنعان در ته پیراهنی
هر سپندی را ز یاد روی آتشناک تو
چون خلیل الله در آتش حضور گلشنی
ابر احسان تو آتش را گلستان کرده است
در بهشت افتاده هر دیوانه ای در گلخنی
از فروغ آفتاب لامکان جولان تو
حلقه ذکری است گرم از ذره در هر روزنی
وحشی دامان صحرای تو هر سرگشته ای
ماهی دریای بی رنگ تو هر سیمین تنی
سوزنی دارد ز مژگانت جدا هر رشته ای
رشته ای دارد جدا از طره ات هر سوزنی
پرتو یکتائیت افتاده بر دیوار و در
آفتابی سربرآورده است از هر روزنی
ز اشتیاق برق تیغت می کشد در هر بهار
هر سر خاری درین صحرا چو آهو گردنی
جلوه در پیراهن بی جرم یوسف می کند
بر لب دریای غفران تو هر تردامنی
جای حیرت نیست اگر کاغذ ید بیضا شود
کلک صائب زین غزل گردید نخل ایمنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز رویت برق عالمسوز در هر خرمنی
وز نسیم جلوه ات هر آتشی را دامنی
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو چنان درخشان است که هر جا باشی، مانند برقی سوزان جلوه‌گری می‌کنی و نسیم حضور تو مانند دامن آتش‌هایی را که در اطراف است، می‌پوشاند.
ای ز رویت در کف هر خار نبض گلشنی
هر گلی را در ته دامن چراغ روشنی
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنواز تو به قدری درخشان است که حتی خارهای گل هم معنادارتر و باارزش‌تر به نظر می‌رسند. هر گل زیبایی در دامن تو همانند شعله‌ای از نور و روشنی است.
از رخ اخترفشانت کهکشان هر کوچه ای
وز خم ابروی تو پر ماه نو هر برزنی
هوش مصنوعی: از چهره‌ی درخشان تو ستاره‌های کهکشان در هر کوچه می‌تابند و به خاطر خم ابروی تو، هر خیابان پر از نور ماه نو است.
هر حبابی را درین دریا ز حسن بیحدت
خلوتی با ماه کنعان در ته پیراهنی
هوش مصنوعی: هر حبابی در این دریا به خاطر زیبایی بی‌نهایت تو، جایی برای خلوت با ماهی پنهان شده در زیر پیراهنی است.
هر سپندی را ز یاد روی آتشناک تو
چون خلیل الله در آتش حضور گلشنی
هوش مصنوعی: هر یاد و خاطره‌ای که از زیبایی و جذابیت تو در ذهن دارم، همچون آتش‌نشانی است که در آتش، یاد خلیل الله را زنده می‌کند و در دل من شوری از عشق و زیبایی به وجود می‌آورد.
ابر احسان تو آتش را گلستان کرده است
در بهشت افتاده هر دیوانه ای در گلخنی
هوش مصنوعی: ابر مهربانی تو، آتش را به باغی زیبا تبدیل کرده است و هر دیوانه‌ای در این باغ مثل گلی در خاکی نرم و خرم افتاده است.
از فروغ آفتاب لامکان جولان تو
حلقه ذکری است گرم از ذره در هر روزنی
هوش مصنوعی: نور آفتاب که در همه جا جریان دارد، به معنای وجود و یاد تو در دل‌های ماست و در هر گوشه‌ای از جهان اثر تو حس می‌شود.
وحشی دامان صحرای تو هر سرگشته ای
ماهی دریای بی رنگ تو هر سیمین تنی
هوش مصنوعی: شما در دامن بی‌نهایت طبیعت خود، هر گردشگری مانند ماهی در دریاِ بی‌رنگ و شفاف‌تان هستید که ظاهری زیبا و نقره‌ای دارد.
سوزنی دارد ز مژگانت جدا هر رشته ای
رشته ای دارد جدا از طره ات هر سوزنی
هوش مصنوعی: هر کدام از مژگان تو مانند یک سوزن، به تنهایی زیبایی و خاصیتی ویژه دارند و همه آنها به طور جداگانه نمایانگر زیبایی موهای تو هستند.
پرتو یکتائیت افتاده بر دیوار و در
آفتابی سربرآورده است از هر روزنی
هوش مصنوعی: نور خاص تو بر دیوار تابیده و در آفتاب، از هر روزنی سر برآورده است.
ز اشتیاق برق تیغت می کشد در هر بهار
هر سر خاری درین صحرا چو آهو گردنی
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق و اشتیاق به تیغ تو، در هر بهاری هر سر خار در این بیابان مانند گردن آهو می‌لرزد.
جلوه در پیراهن بی جرم یوسف می کند
بر لب دریای غفران تو هر تردامنی
هوش مصنوعی: زیبایی و پاکی یوسف در سنّت لباسش، در کنار بخشش و رحمت تو مانند دریا نمایان می‌شود، حتی اگر کسی دچار تردید باشد.
جای حیرت نیست اگر کاغذ ید بیضا شود
کلک صائب زین غزل گردید نخل ایمنی
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست اگر کاغذ به معجزه‌ای تبدیل شود؛ زیرا قلم صائب در این شعر همچون درختی است که همیشه امن و مطمئن است.