غزل شمارهٔ ۶۷۱۶
کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی
گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی
این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم
گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسیدمی
پاکدامانی مرا در پرده دارد، ورنه من
با تو در خلوت سرای قرب می نوشیدمی
پاس ناموس محبت گر نمی شد خار راه
با تو چون گل در ته یک پیرهن خوابیدمی
گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمی
رشته جان را بر آن موی کمر پیچیدمی
گر دهن می داشتم چون طوطیان در عاشقی
زان لب شیرین سخن من هم شکر نوشیدمی
بند ننهادی اگر بر دست و پایم شرم عشق
بی حجاب از نخل او من هم ثمر برچیدمی
زخم دندان ندامت خون من کی ریختی؟
آخر این کار را گر روز اول دیدمی
کافرم گر با تو می کردم به یک مسجد نماز
آنچه امروز از تو فهمیدم اگر فهمیدمی
آن خدا ناترس را بر جان من کی می گماشت؟
عشق بی زنهار، اگر من از خدا ترسیدمی
در محبت این که کوشیدم به جان عمر دراز
چند روزی کاش صائب در هوس کوشیدمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
هوش مصنوعی: ای کاش از همان آغاز، عاشق و بیپروا میشدم تا بتوانم از گلزار تو با جسارت گلها را بچینم.
گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی
گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر تو به قدری بیخود میشدم که مثل زمین در زیر پاهایت میافتادم و گاهی به دور سرت میچرخیدم و مانند آسمان میشدم.
این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم
گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسیدمی
هوش مصنوعی: من از دور به زمین بوسه میزنم و حسرت میخورم. گاهی دستم را میسوم، گاهی پایم را و گاهی لبهایم را میبوسم.
پاکدامانی مرا در پرده دارد، ورنه من
با تو در خلوت سرای قرب می نوشیدمی
هوش مصنوعی: عفت و پاکدامنی من موجب شده که در حضور دیگران نگه داشته شوم و گرنه اگر در مکانی تنها بودیم، با تو از لذتهای نزدیک شدن به هم استفاده میکردم.
پاس ناموس محبت گر نمی شد خار راه
با تو چون گل در ته یک پیرهن خوابیدمی
هوش مصنوعی: اگر به عشق و محبت وفادار بودی، حتی خاری که در مسیرمان وجود دارد، مانع نمیشد و من همچون گلی در انتهای یک پیراهن آرام میگرفتم.
گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمی
رشته جان را بر آن موی کمر پیچیدمی
هوش مصنوعی: اگر کنترل شرم را مانند موهای زلف از دست میدادم، جانم را به دور آن کمر میپیچیدم.
گر دهن می داشتم چون طوطیان در عاشقی
زان لب شیرین سخن من هم شکر نوشیدمی
هوش مصنوعی: اگر مانند طوطیها زبان داشتم و در عشق میتوانستم سخن بگویم، از آن لبهای شیرین هم مانند شکر لذت میبردم.
بند ننهادی اگر بر دست و پایم شرم عشق
بی حجاب از نخل او من هم ثمر برچیدمی
هوش مصنوعی: اگر بر دست و پایم بندی نزنیده باشی، من شرم عشق بدون حجاب را از او، مانند میوهای که از درخت میچینم، تجربه میکردم.
زخم دندان ندامت خون من کی ریختی؟
آخر این کار را گر روز اول دیدمی
هوش مصنوعی: زخم دندان ندامت، نماد گناه و پشیمانی است که بر دل شخص نشسته و او را به درد میآورد. در این جمله، گوینده از کسی میپرسد که چرا این کار را انجام داده و حالا او باید عواقب و زخمهای آن کار را تحمل کند. او همچنین میگوید اگر از آغاز، این رفتار و نتایجش را میدید، شاید هرگز چنین چیزی را انجام نمیداد. به نوعی، این جمله به احساس پشیمانی و اثرات آن پرداخته و نشان میدهد که کارهای ما میتواند عواقب ناگواری داشته باشد.
کافرم گر با تو می کردم به یک مسجد نماز
آنچه امروز از تو فهمیدم اگر فهمیدمی
هوش مصنوعی: اگر من کافر بودم و با تو در یک مسجد نماز میخواندم، آنچه را که امروز از تو آموختم، اگر آن زمان میدانستم، وضعیت دیگری داشت.
آن خدا ناترس را بر جان من کی می گماشت؟
عشق بی زنهار، اگر من از خدا ترسیدمی
هوش مصنوعی: خداوند بیپروا و نترس را بر جان من چگونه مینمود؟ اگر من از خدا میترسیدم، عشق بیپروا نمیبود.
در محبت این که کوشیدم به جان عمر دراز
چند روزی کاش صائب در هوس کوشیدمی
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، من تمام تلاشم را کردم و جانم را در این راه گذاشتم. ای کاش، صائب، میتوانستم چند روزی بیشتر از عمرم را در آرزوی عشق بگذرانم.