غزل شمارهٔ ۶۷۱۳
ابر مظلم تیره گرداند جهان را در دمی
یک ترشرو تلخ سازد عیش را بر عالمی
شبنمی بر دامن گلهای بی خارست بار
بر سبکروحان گرانی می کند اندک غمی
در تجرد می شود اندک حجابی سد راه
آستین دست شناور راست بند محکمی
کوتهی در زخم ناخن این خسیسان می کنند
آه اگر می داشت داغ ما توقع مرهمی
برنمی خیزد به تنهایی صدا از هیچ دست
زود رسوا می شود رازی که دارد محرمی
رتبه کوچکدلی در دیده من شد بزرگ
تا سلیمان کرد تسخیر جهان از خاتمی
گریه نتوانست سوز عشق را تخفیف داد
آتش خورشید را خامش نسازد شبنمی
واصل خورشید می گردد به یک مژگان زدن
هر که را چون شبنم گل هست چشم پرنمی
گوشها را یک قلم می ساختم تنگ شکر
همچو نی در چاشنی می داشتم گر همدمی
سبز می شد کشت امیدم درین مدت، اگر
چشم خود را آب می دادم ز ابر بی نمی
قابل افسوس نبود دوری افسردگان
مرگ خون مرده را صائب نباشد ماتمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ابر مظلم تیره گرداند جهان را در دمی
یک ترشرو تلخ سازد عیش را بر عالمی
هوش مصنوعی: ابر تیره و تار، در یک لحظه میتواند جهان را gloomy و تاریک کند و یک انسان بیخوشی و تلخمزاج میتواند خوشی و شادی را برای همه تبدیل به غم و اندوه کند.
شبنمی بر دامن گلهای بی خارست بار
بر سبکروحان گرانی می کند اندک غمی
هوش مصنوعی: قطرهای شبنم بر روی گلهای بیخار نشسته و این بار سبک و روحنواز به نوعی سنگینی میبخشد که حتی یک اندک اندوه نیز حس میشود.
در تجرد می شود اندک حجابی سد راه
آستین دست شناور راست بند محکمی
هوش مصنوعی: در حالت تجرد و بیمادی، فقط یک حجاب کوچک میتواند مانع از رسیدن به هدف شود، مانند آستین دستی که به آرامی در حال حرکت است و به سختی میتواند بر چیزی تکیه کند.
کوتهی در زخم ناخن این خسیسان می کنند
آه اگر می داشت داغ ما توقع مرهمی
هوش مصنوعی: افراد نااهل در زخمهای خود فقط به درد و رنج میافزایند و اگر ناراحتی ما را درک میکردند، حداقل انتظار داشتند که یک درمان برای آن ارائه دهند.
برنمی خیزد به تنهایی صدا از هیچ دست
زود رسوا می شود رازی که دارد محرمی
هوش مصنوعی: صدا از هیچ چیز به تنهایی بلند نمیشود و رازهایی که کسی را در دل دارد، به سرعت فاش میشود.
رتبه کوچکدلی در دیده من شد بزرگ
تا سلیمان کرد تسخیر جهان از خاتمی
هوش مصنوعی: در نظر من، ضعف و ناتوانی اهمیت زیادی پیدا کرد، زیرا سلیمان با نشان زیبایی که بر پیشانیاش بود، توانست جهان را تسخیر کند.
گریه نتوانست سوز عشق را تخفیف داد
آتش خورشید را خامش نسازد شبنمی
هوش مصنوعی: نمیتوان با گریه شدت عشق را کم کرد و شبنم نمیتواند آتش خورشید را خاموش کند.
واصل خورشید می گردد به یک مژگان زدن
هر که را چون شبنم گل هست چشم پرنمی
هوش مصنوعی: هر که دارای زیبایی و نیکی است، به سادگی و با یک اشاره میتواند به عشق و وصال برسد، مانند اینکه خورشید به یک پلک زدن نزدیک میشود. مثل شبنمی که بر روی گل مینشیند و جلوهگری میکند.
گوشها را یک قلم می ساختم تنگ شکر
همچو نی در چاشنی می داشتم گر همدمی
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم، گوشهایم را مانند قلمی میساختم که به شیرینی شکر باشد و مانند نی، در آن عطر و چاشنی به همراه میداشتم تا بتوانم همدمی را به سوی خود جذب کنم.
سبز می شد کشت امیدم درین مدت، اگر
چشم خود را آب می دادم ز ابر بی نمی
هوش مصنوعی: اگر در این مدت امیدم را آبیاری می کردم، کشت و کارم به رشد و خرمی می رسید، اما به دلیل اینکه در افکارم غرق شدهام و نگاه من به واقعیت تغییر نکرده، نتیجهای نداشتهام.
قابل افسوس نبود دوری افسردگان
مرگ خون مرده را صائب نباشد ماتمی
هوش مصنوعی: دوری کسانی که غمگین هستند نباید موجب اندوه شود؛ مرگ کسانی که زندگی را با غم سر کردهاند، نباید دلیلی برای برگزاری مراسم سوگواری باشد.