گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۱۰

گرچه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی
دل همان در سینه سوزد چون چراغ از تشنگی
ساغر خون خوردنم چون لاله نم بیرون نداد
بس که دل در سینه من بود داغ از تشنگی
بحر اگر در کاسه ام ریزند می گردد سراب
خشک شد از بس مرا مغز و دماغ از تشنگی
چشم احسان دارم از آهن دلان روزگار
آب را از تیغ می گیرم سراغ از تشنگی
حال من دور از لب جان بخش او داند که چیست
چون سکندر هر که گردیده است داغ از تشنگی
شهپر طاوس می باید که باشد سبز و تر
نیست صائب هیچ (غم) گر سوخت داغ از تشنگی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی
دل همان در سینه سوزد چون چراغ از تشنگی
هوش مصنوعی: هرچند که من از خون و احساسات زیادی خالی شده‌ام، اما دل من به خاطر تشنگی همچنان درونم می‌سوزد، مانند شعله‌ چراغی که روشن است.
ساغر خون خوردنم چون لاله نم بیرون نداد
بس که دل در سینه من بود داغ از تشنگی
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای از عشق و دلتنگی درونم آتش دارم که ساغر خونم را مانند لاله‌ای سرخ رنگ به بیرون نیاورده‌ام. این داغ و تشنگی در قلبم وجود دارد.
بحر اگر در کاسه ام ریزند می گردد سراب
خشک شد از بس مرا مغز و دماغ از تشنگی
هوش مصنوعی: اگر در کاسه‌ام دریا بریزند، به سراب تبدیل می‌شود. چون مغز و فکر من از شدت تشنگی خشک شده‌اند.
چشم احسان دارم از آهن دلان روزگار
آب را از تیغ می گیرم سراغ از تشنگی
هوش مصنوعی: من نگاه مهربانی به کسانی که دل‌های سرد و سخت دارند دارم و در این روزگار، مانند کسی که آب را از لبه تیغ می‌گیرد، به دنبال رفع تشنگی و نیازهای مردم می‌روم.
حال من دور از لب جان بخش او داند که چیست
چون سکندر هر که گردیده است داغ از تشنگی
هوش مصنوعی: حالم از دوری معشوق و جان بخش من به خوبی معلوم است. مانند اسکندر که بر اثر تشنگی عذاب کشیده، من نیز در حسرت او رنج می‌برم.
شهپر طاوس می باید که باشد سبز و تر
نیست صائب هیچ (غم) گر سوخت داغ از تشنگی
هوش مصنوعی: پر طاووس باید زیبا و پررنگ باشد، اما صائب هیچ غمی ندارد، حتی اگر از تشنگی بسوزد.