گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۰۹

سر فرو نارد به گردون اختر دیوانگی
گرد خاکستر نگیرد اخگر دیوانگی
می زند پر در فضای لامکان با آن که هست
زیر سنگ کودکان بال و پر دیوانگی
می شمارد در شمار داغهای خامسوز
آفتاب روز محشر را سر دیوانگی
سهل باشد کوهکن گر سر به جای پا گذاشت
کوه را از پا درآرد ساغر دیوانگی
کاش تیغش از نیام خاک می آمد برون
تا به مجنون می نمودم جوهر دیوانگی
هست تا سنگ ملامت برقرار خویشتن
پشت خود بر کوه دارد لشکر دیوانگی
بحر عقل است آن که هر موجی به زنجیرش کند
نیست لنگر گیر بحر اخضر دیوانگی
سینه بر دریای آتش می زنم همچون سپند
تا به مغزم خورد بوی مجمر دیوانگی
در دیار ساده لوحان نقش بار خاطرست
محو سازد سکه را از خود زر دیوانگی
چرخ را در نیم جولان زیر پا می آورد
سنگ طفلان گر نگردد لنگر دیوانگی
بستر بیمار عقل از یک عرق گردد خنک
تا قیامت گرم باشد بستر دیوانگی
هر که خود را فرد باطل کرد در دیوان عقل
همچو صائب می شود سردفتر دیوانگی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر فرو نارد به گردون اختر دیوانگی
گرد خاکستر نگیرد اخگر دیوانگی
هوش مصنوعی: ستاره‌های دیوانگی سر خود را به آسمان نمی‌سایند، مانند ذرات خاکستر که داغی و شعله‌ور بودن خود را از دست نمی‌دهند.
می زند پر در فضای لامکان با آن که هست
زیر سنگ کودکان بال و پر دیوانگی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در فضایی بی‌نهایت پرواز می‌کند، در حالی که زیر سنگ‌های بازی بچه‌ها پنهان است و نشانه‌ای از جنون و دیوانگی در خود دارد.
می شمارد در شمار داغهای خامسوز
آفتاب روز محشر را سر دیوانگی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، آفتاب داغی که کم کم می‌سوزد و دیوانگی به وجود می‌آورد، به حساب می‌آید و شمرده می‌شود.
سهل باشد کوهکن گر سر به جای پا گذاشت
کوه را از پا درآرد ساغر دیوانگی
هوش مصنوعی: اگر کوه‌نوردی سرش را به جای پا بگذارد، می‌تواند کوه را از جا بلند کند. این نشان می‌دهد که با دیوانگی و شور و شوق، کارهای بزرگ ممکن است انجام شود.
کاش تیغش از نیام خاک می آمد برون
تا به مجنون می نمودم جوهر دیوانگی
هوش مصنوعی: ای کاش شمشیرش از غلاف خاکی بیرون می‌آمد تا بتوانم جنون عشق را به مجنون نشان دهم.
هست تا سنگ ملامت برقرار خویشتن
پشت خود بر کوه دارد لشکر دیوانگی
هوش مصنوعی: تا زمانی که سنگ ملامت در خود وجود دارد، پشت خود را به کوهی داده است که سپاه دیوانگی را در دل خود می‌پروراند.
بحر عقل است آن که هر موجی به زنجیرش کند
نیست لنگر گیر بحر اخضر دیوانگی
هوش مصنوعی: شخصی که از عقل و درک بالایی برخوردار است، نمی‌تواند تحت تأثیر هر ناپایداری و نوسانی قرار گیرد و به راحتی به بند کشیده شود. او به مانند یک کشتی در دریای دیوانگی نیست که به راحتی بتوان آن را در جایی ثابت نگه داشت.
سینه بر دریای آتش می زنم همچون سپند
تا به مغزم خورد بوی مجمر دیوانگی
هوش مصنوعی: برای درک این احساس، می‌توان گفت که شخصی با شور و حرارت بسیار، به افکار و احساسات آتشین و پرشور خود می‌پردازد. مانند اینکه در دل آتش فرو رفته است، تا زمانی که جریانی شدید از هیجان و جنون را در مغزش حس کند. این تصویر، نشان‌دهنده قدرت و شدت احساساتی است که او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
در دیار ساده لوحان نقش بار خاطرست
محو سازد سکه را از خود زر دیوانگی
هوش مصنوعی: در سرزمین افرادی که بی‌خبر و ساده‌اند، احساسات و به یاد ماندن خاطرات اهمیت بیشتری دارد و دیوانگی می‌تواند ارزش‌های واقعی را از بین ببرد.
چرخ را در نیم جولان زیر پا می آورد
سنگ طفلان گر نگردد لنگر دیوانگی
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن قدرت و تأثیرگذاری کودکان بر جهان و زمان است. در اینجا اشاره شده که حتی سنگین‌ترین و بزرگ‌ترین چیزها می‌توانند به وسیله نیرو و خلاقیت کودکان تحت تأثیر قرار بگیرند، به شرطی که دیوانگی و بی‌نظمی مانع پیشرفت آنها نشود. در واقع، این بیانگر توانایی و انرژی بچه‌هاست که می‌تواند به تغییر و تحول دنیای اطرافشان منجر شود.
بستر بیمار عقل از یک عرق گردد خنک
تا قیامت گرم باشد بستر دیوانگی
هوش مصنوعی: اگر عقل انسان به یک مقدار اندک آرامش پیدا کند، تا ابد می‌تواند در آرامش بماند؛ اما دیوانگی همیشه در تب و تاب خواهد بود.
هر که خود را فرد باطل کرد در دیوان عقل
همچو صائب می شود سردفتر دیوانگی
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را به بی‌هویتی و باطل مشغول کند، در مجموعه عقل و دانش، مانند صائب می‌شود که مسئول ثبت دیوانه‌گی است.