غزل شمارهٔ ۶۷۰۸
عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی
خانه پردازست چون سیل فنا دیوانگی
ابر را خورشید تابان زود می پاشد ز هم
کی شود پوشیده در زیر قبا دیوانگی؟
چون قلم برداشته است از مردم دیوانه حق؟
از ازل گر نیست ترخان خدا دیوانگی
هر سرایی را به معماری حوالت کرده اند
خانه زنجیر را دارد بپا دیوانگی
نیست از یکسر اگر جوش گل و جوش جنون
چون بهاران می کند نشو و نما دیوانگی؟
در تلاش بستر نرم است عقل شیشه دل
می کند از سنگ طفلان متکا دیوانگی
چون درآرم پای در دامن، که بیرون می کشد
هر نفس از خانه ام چون کهربا دیوانگی
داغ دارد صحبت برق و گیاه خشک را
صحبت گرمی که ما داریم با دیوانگی
روشناس عالمی گرداندش چون آفتاب
هر که را چون سایه افتد در قفا دیوانگی
صیقلی دارد درین غمخانه هر آیینه ای
می دهد آیینه دل را جلا دیوانگی
پیش چشم ساده لوحان پنجه شیرست نقش
کی نهد پهلو به روی بوریا دیوانگی؟
ذوق مستی اولی دارد ولی بی آخرست
خوش بود از ابتدا تا انتها دیوانگی
صحبت خاصی است با هر ذره ای خورشید را
شورشی دارد به هر مغزی جدا دیوانگی
بی دماغان را دماغ گفتگوی عقل نیست
چاره این هرزه گو مستی است یا دیوانگی
رتبه دیوانگی بالاتر از ادراک ماست
ما تهی مغزان کجاییم و کجا دیوانگی
عقل طرح آشنایی با جهان می افکند
آشنا را می کند ناآشنا دیوانگی
روی ننماید به هر ناشسته رویی همچو عقل
سینه ای چون صبح خواهد رونما دیوانگی
زور غیرت می گشاید بندبندم را ز هم
می گشاید هر کجا بند قبا دیوانگی
بی رگ سودا دماغی نیست در ملک وجود
با جهان عام است چون لطف خدا دیوانگی
صورت آرایی نگردد جمع با عشق غیور
راه بسیارست از فرهاد تا دیوانگی
این جواب مصرع اوجی که وقتی گفته بود
پادشاهی عالم طفلی است یا دیوانگی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی
خانه پردازست چون سیل فنا دیوانگی
هوش مصنوعی: عقل، فهم و دین هرگز با دیوانگی در کنار هم قرار نمیگیرند، زیرا دیوانگی مثل سیل فنا و نابودی است که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
ابر را خورشید تابان زود می پاشد ز هم
کی شود پوشیده در زیر قبا دیوانگی؟
هوش مصنوعی: ابر به سرعت با تابش خورشید از هم میپاشد. دیوانگی چه زمانی میتواند زیر Cloak پنهان شود؟
چون قلم برداشته است از مردم دیوانه حق؟
از ازل گر نیست ترخان خدا دیوانگی
هوش مصنوعی: چرا حق از دیوانگان نمینویسد؟ اگر از ابتدای زمان هم خدا دیوانه بوده باشد.
هر سرایی را به معماری حوالت کرده اند
خانه زنجیر را دارد بپا دیوانگی
هوش مصنوعی: هر مکانی را به سازندهاش سپردهاند، اما خانهای که در آن زنجیر است، در زمان جنون به وجود آمده است.
نیست از یکسر اگر جوش گل و جوش جنون
چون بهاران می کند نشو و نما دیوانگی؟
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا جوش و خروش عشق و دیوانگی وجود نداشته باشد، چه فایدهای دارد که مثل بهار به شکوفایی و رشد بپردازد؟
در تلاش بستر نرم است عقل شیشه دل
می کند از سنگ طفلان متکا دیوانگی
هوش مصنوعی: انسان در پی آسایش و راحتی است، اما عقل و دل او به سختیها و چالشها میاندیشند. در این میان، احساساتی که شاید به نظر بیپایه بیایند، به نوعی سرپناه و پشتیبانی برای روح و روان او به حساب میآیند.
چون درآرم پای در دامن، که بیرون می کشد
هر نفس از خانه ام چون کهربا دیوانگی
هوش مصنوعی: زمانی که پایم را در دامن وارد میکنم، هر نفس که بیرون میروم، به همان اندازه کهربا، دیوانهوار از خانهام بیرون میبرد.
داغ دارد صحبت برق و گیاه خشک را
صحبت گرمی که ما داریم با دیوانگی
هوش مصنوعی: صحبت از برق و گیاه خشک شاید به نظر داغ و جدی بیاید، اما ما گفتگوهایی داریم که بسیار گرمتر و پرشورتر است؛ گفتگوهایی که ناشی از عشق و دیوانگی ماست.
روشناس عالمی گرداندش چون آفتاب
هر که را چون سایه افتد در قفا دیوانگی
هوش مصنوعی: هر کس که مانند خورشید درخشان و دانا باشد، میتواند اطرافیانش را روشن کند و به رشد و آگاهی برساند. اما اگر کسی در کنار او قرار گیرد و از نور او به دور بماند، به نوعی به دیوانگی و سردرگمی دچار میشود.
صیقلی دارد درین غمخانه هر آیینه ای
می دهد آیینه دل را جلا دیوانگی
هوش مصنوعی: در این مکان پر از غم، هر آینهای درخشش و زیبایی خاصی دارد و این به دل دیوانه کمک میکند تا روشنتر و زندهتر شود.
پیش چشم ساده لوحان پنجه شیرست نقش
کی نهد پهلو به روی بوریا دیوانگی؟
هوش مصنوعی: در دید سادهدلها، شیر همچون پنجهای قدرتمند است. اما کیست که در این وضعیت خامدستانه، دیوانگی را بر پهلوهای فرش سادهای بگذارد؟
ذوق مستی اولی دارد ولی بی آخرست
خوش بود از ابتدا تا انتها دیوانگی
هوش مصنوعی: مستی و خوشی در آغاز بسیار لذتبخش است، اما اگر این حالتی دائمی شود، ممکن است خوب نباشد. بهتر این است که دیوانگی و خوشحالی از اول تا آخر زندگی همراه ما باشد.
صحبت خاصی است با هر ذره ای خورشید را
شورشی دارد به هر مغزی جدا دیوانگی
هوش مصنوعی: هر قسمتی از خورشید با خود شور و شوقی خاص دارد و هر ذرهای از آن میتواند در ذهنهای مختلف، جنون و دیوانگی ایجاد کند.
بی دماغان را دماغ گفتگوی عقل نیست
چاره این هرزه گو مستی است یا دیوانگی
هوش مصنوعی: افرادی که عقل و فهم ندارند، نمیتوانند در مورد مسائل عقلانی صحبت کنند. راه حل این وضعیت، صحبتهای بیهوده و ناپسند است که نشان از بیخود بودن یا جنون آنها دارد.
رتبه دیوانگی بالاتر از ادراک ماست
ما تهی مغزان کجاییم و کجا دیوانگی
هوش مصنوعی: دیوانگی جایگاهی فراتر از فهم و درک ما دارد. ما که از دانش و آگاهی کمتری برخورداریم، نمیدانیم در کجا قرار داریم و دیوانگی در کدام نقطه است.
عقل طرح آشنایی با جهان می افکند
آشنا را می کند ناآشنا دیوانگی
هوش مصنوعی: عقل میخواهد با طرحی به ما کمک کند تا جهان را بشناسیم، اما در این راه، به جای آشنایی، فرد آشنا را دچار ناآشنایی و سردرگمی میکند. این نشان میدهد که گاهی عقل ما به جای هدایت، ما را به بیراهه میبرد.
روی ننماید به هر ناشسته رویی همچو عقل
سینه ای چون صبح خواهد رونما دیوانگی
هوش مصنوعی: هر چهره ناپاکی نمیتواند خود را نشان دهد، اما عقل مانند سینهای روشن مثل صبح، دیوانگی را به نمایش خواهد گذاشت.
زور غیرت می گشاید بندبندم را ز هم
می گشاید هر کجا بند قبا دیوانگی
هوش مصنوعی: درست است که غیرت و احساس قوی من، باعث میشود که تمام زنجیرها و محدودیتهایم از هم جدا شود و در هر جا که مشکلی وجود دارد، دیوانگی من را آزاد کند.
بی رگ سودا دماغی نیست در ملک وجود
با جهان عام است چون لطف خدا دیوانگی
هوش مصنوعی: بدون داشتن احساسات و عشق، هیچ چیز از وجود واقعی در این دنیا نمیتواند به وجود بیاید. مانند رحمت خداوند که در عین دیوانگی، جهانی وسیع و زیبا خلق کرده است.
صورت آرایی نگردد جمع با عشق غیور
راه بسیارست از فرهاد تا دیوانگی
هوش مصنوعی: زیبایی و عشق پایدار فقط به ظواهر محدود نمیشود، بلکه عشق واقعی مسیرهای زیادی را میطلبد و از عشق فرهاد تا دیوانگی میتواند ادامه پیدا کند.
این جواب مصرع اوجی که وقتی گفته بود
پادشاهی عالم طفلی است یا دیوانگی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که پادشاهی در دنیای ما در واقع چیزی بیشتر از یک بازی کودکانه یا یک حالت دیوانگی نیست. به عبارت دیگر، برتری و قدرتی که در حکومت و سلطنت وجود دارد، میتواند سطحی و بیمحتوا جلوه کند، مثل یک بازی که کودکان انجام میدهند یا رفتارهایی که از دیوانگان سر میزند. در اینجا، به نوعی بر ناپایداری و غیرواقعی بودن مقامهای بلندمرتبه اشاره شده است.