غزل شمارهٔ ۶۶۹۹
نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
خضر، حیرانم چه لذت می برد از زندگی
بی رفیقان موافق آب خوردن سهل نیست
خضر هیهات است گردد سبز از شرمندگی
از سبکروحان دل روشن گرانی می کشد
می کند آیینه را تاریک آب زندگی
برنمی دارد شراکت طبع ارباب طمع
خصم درویشان بود سگ از ره گیرندگی
بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
عذر نامقبول را بر طاق نسیان نه، که نیست
مجرمان را عذرخواهی به ز سرافکندگی
دیده ای کز سرمه توفیق روشن می شود
صرف عیب خویش دیدن می کند بینندگی
از طریق کسب نتوان در نظرها شد عزیز
گوهر از صلب صدف می آورد ارزندگی
در لباس ابر باشد تیغ بازی های برق
در سواد چشم شرم آلود او بازندگی
می کند مژگان شرم آلود در دل رخنه بیش
در نیام این تیغ را افزون بود برندگی
می کند با مزرع امید صائب کار برق
چون ز مقدار ضرورت بیش شد بارندگی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
خضر، حیرانم چه لذت می برد از زندگی
هوش مصنوعی: تکلیف من با عمر جاودانی خضر مشخص نیست. فقط سنگینی درد و فقدان عزیزانم را حس میکنم و متعجبم که او از زندگی چه لذتی میبرد.
بی رفیقان موافق آب خوردن سهل نیست
خضر هیهات است گردد سبز از شرمندگی
هوش مصنوعی: بدون همراهی دوستان همفکر، دشوار است که به آرامش و شادی دست یابیم. خضر، نماد زندگی و جوانی، نمیتواند از احساس شرمندگی به سبزی و تازگی برسد.
از سبکروحان دل روشن گرانی می کشد
می کند آیینه را تاریک آب زندگی
هوش مصنوعی: از روحهای سبک و آزاد، دل روشنی میکشد، که این امر باعث میشود آینه، که نماد حقیقت و روشنی است، تاریک و کدر شود و زندگی را تحت تاثیر قرار دهد.
برنمی دارد شراکت طبع ارباب طمع
خصم درویشان بود سگ از ره گیرندگی
هوش مصنوعی: طبع و روح افراد طمعکار، به هیچ وجه پذیرای همکاری و شراکت نیست. در واقع، دشمنی که به دنبال منافع خودش است، مانند سگی است که به شکار میپردازد و از دیگران دوری میکند.
بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
هوش مصنوعی: بید مجنون در تمام زندگیاش نتوانست سرش را بالا بگیرد و در واقع هیچ چیز ارزشمندی به دست نیاورد جز احساس شرمندگی.
عذر نامقبول را بر طاق نسیان نه، که نیست
مجرمان را عذرخواهی به ز سرافکندگی
هوش مصنوعی: عذرهای ناپسند را فراموش نکن، زیرا که برای مجرمان، عذرخواهی بهتر از احساس شرمندگی نیست.
دیده ای کز سرمه توفیق روشن می شود
صرف عیب خویش دیدن می کند بینندگی
هوش مصنوعی: چشمهایی که با سرمهی موفقیت روشن شدهاند، وقتی فقط به عیبهای خودشان توجه میکنند، فقط نقصهای خود را میبینند و از زیباییها غافل میشوند.
از طریق کسب نتوان در نظرها شد عزیز
گوهر از صلب صدف می آورد ارزندگی
هوش مصنوعی: برای اینکه در چشم دیگران با ارزش و محترم باشی، تنها با تلاش و کوشش به دست نمیآید؛ بلکه ارزش فردی مانند گوهر از دل دریا صید میشود و به سادگی به دست نمیآید.
در لباس ابر باشد تیغ بازی های برق
در سواد چشم شرم آلود او بازندگی
هوش مصنوعی: در لباس ابری، بازیهای تند و تیز برق مانند تیغ است و در نگاه شرمآلود او زندگی جریان دارد.
می کند مژگان شرم آلود در دل رخنه بیش
در نیام این تیغ را افزون بود برندگی
هوش مصنوعی: مژگان زیبا و شرمگین او همچون تیغی تیز و برنده، به دل من نفوذ کرده و این احساس عمیق و طاقتفرسا را بیشتر میکند.
می کند با مزرع امید صائب کار برق
چون ز مقدار ضرورت بیش شد بارندگی
هوش مصنوعی: بارش باران زیاد باعث رشد و رونق چیزها میشود و در این میان، امید به موفقیت نیز باید با تلاش و کار همراه باشد.