غزل شمارهٔ ۶۶۷۸
یاد دارد تخت شاهان قلزم خضرا بسی
سرنگون گردیده زین کشتی درین دریا بسی
خاک ها در کاسه سرکرده چون موج سراب
رهروان تشنه لب را جلوه دنیا بسی
ترک دنیا پیش دنیادوستان باشد عظیم
ورنه در قاف قناعت هست ازین عنقا بسی
نه همین قارون فرو رفته است در خاک سیاه
خویش را گم کرده اند از جستن دنیا بسی
خاکساری چون سرافرازی نمی دارد زوال
کوهها را پشت سر دیده است این صحرا بسی
شیشه پر زهر گردون چیست در دیر مغان
هر تنک ظرفی تهی کرده است ازین مینا بسی
آسمان سنگدل از گریه ما فارغ است
یاد دارد پل ازین سیلاب بی پروا بسی
از هزاران کس که می بینی یکی صاحبدل است
آهوی مشکین ندارد دامن صحرا بسی
دست بردار از خم آن زلف چون چوگان که کرد
سروران را گوی میدان صائب این سودا بسی
غزل شمارهٔ ۶۶۷۷: از فنای پیکر خاکی چرا خون می خوری؟غزل شمارهٔ ۶۶۷۹: زیر پای چرخ کجرفتار چون خوابد کسی؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد دارد تخت شاهان قلزم خضرا بسی
سرنگون گردیده زین کشتی درین دریا بسی
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که تخت شاهان که روزگاری در اوج قدرت و عظمت بود، به راحتی و به دفعات در دریا غرق شده و به زیر آب رفته است. این تصویر نمادین از سرنگونی و از دست رفتن قدرت است که در آن زمانهای دور، کشتیها در دریاهای خروشان با چالشهای زیادی روبرو بودند.
خاک ها در کاسه سرکرده چون موج سراب
رهروان تشنه لب را جلوه دنیا بسی
هوش مصنوعی: خاکها در کاسه سر، مانند موجی از سراب، برای مسافران تشنهلب دنیای فراوانی را به نمایش میگذارند.
ترک دنیا پیش دنیادوستان باشد عظیم
ورنه در قاف قناعت هست ازین عنقا بسی
هوش مصنوعی: ترک کردن دنیا و دل کندن از آن در نظر افرادی که به دنیا وابستهاند، کار بزرگ و مهمی به شمار میآید. اما در حقیقت، در کنار دنیای محدود، قناعت و رضایت از آنچه داریم، راهی است که میتواند ما را به چیزهای باارزشتری برساند.
نه همین قارون فرو رفته است در خاک سیاه
خویش را گم کرده اند از جستن دنیا بسی
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که قارون، که نماد ثروت و تکبر است، در زمین دفن شده و دیگر هیچکس او را نمیشناسد. این نشاندهنده این است که کسانی که به دنبال دنیا و ثروت هستند، در نهایت با شکست و نابودی مواجه میشوند و خود را در جستجوی مادیات گم میکنند.
خاکساری چون سرافرازی نمی دارد زوال
کوهها را پشت سر دیده است این صحرا بسی
هوش مصنوعی: کسی که فروتنی و خاکساری را از خود دور نکند، هرگز از پای نمیافتد؛ زیرا او سختیهای زیادی را پشت سر گذاشته و کوهها را از دور مشاهده کرده است.
شیشه پر زهر گردون چیست در دیر مغان
هر تنک ظرفی تهی کرده است ازین مینا بسی
هوش مصنوعی: شیشهای پر از زهر در جهان چیست که در میخانههای مغان هر کسی ظرفی خالی از میگفته و نوشیده است.
آسمان سنگدل از گریه ما فارغ است
یاد دارد پل ازین سیلاب بی پروا بسی
هوش مصنوعی: آسمان بیتفاوت به اشکهای ماست و فقط به یاد دارد که این پل در برابر این سیلاب بیرحم ایستاده است.
از هزاران کس که می بینی یکی صاحبدل است
آهوی مشکین ندارد دامن صحرا بسی
هوش مصنوعی: از میان هزاران نفر که میبینی، تنها یکی دارای دل پاک و باطن نیکوست. در صحرا، آهوهایی که دارای صفات نیکو هستند، بسیارند، اما آنها دامن ندارند که به آنها تعلق پیدا کند.
دست بردار از خم آن زلف چون چوگان که کرد
سروران را گوی میدان صائب این سودا بسی
هوش مصنوعی: از گیسوی خمیدهات دست بردار، چرا که این زیبایی باعث شده بسیاری از سروران و بزرگان در میدان عشق و دلباختگی به چالش بیفتند و دچار مشکل شوند. این عشق و تمنا بسیار زیاد است.