گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۷۳

می کند تن هم دل بی تاب را گردآوری
مشت خاکی گر کند سیلاب را گردآوری
عشق هم در پرده ناموس می ماند نهان
از کتان آید اگر مهتاب را گردآوری
پنجه مژگان عنان اشک نتواند گرفت
رعشه داری چون کند سیماب را گردآوری؟
نافه خونین جگر بیهوده می پیچد به خویش
نیست ممکن بوی مشک ناب را گردآوری
پهن شد در دامن صحرا فغانم، گرچه من
چون جرس کردم دل بی تاب را گردآوری
در خطرگاهی که سر باید گرفتن با دو دست
می کنند این غافلان اسباب را گردآوری
لب ببند از گفتگوی پوچ مانند حباب
چون صدف کن گوهر سیراب را گردآوری
گرد دل گشتن بود شیرازه صاحبدلان
می کند سرگشتگی گرداب را گردآوری
رشته جان بیشتر زین تاب پیچیدن نداشت
چون گره کردیم پیچ و تاب را گردآوری
می کند چون کوزه لب بسته، هر کس شد خموش
در خم گردون شراب ناب را گردآوری
از سپهر تنگ چشم امید بخشایش خطاست
می کند غربال اینجا آب را گردآوری
هر که در آزادگی ثابت قدم شد، می کند
چون صنوبر صد دل بی تاب را گردآوری
گر چنین خواهد شدن عمامه واعظ بزرگ
همچو گنبد می کند محراب را گردآوری
دست و پا گم می کند از جلوه مستانه اش
من که کردم بارها سیلاب را گردآوری
کرد شمع زیر دامن خط فروغ حسن را
شب کند خورشید عالمتاب را گردآوری
آدمی را در نظرها آبرو دارد عزیز
چون گهر کن زینهار این آب را گردآوری
صبح شد، هنگام بیداری است، چشمی باز کن
تا کی از مژگان نمایی خواب را گردآوری؟
حسن هر جایی است، در یک جا نمی گیرد قرار
می کند روزن عبث مهتاب را گردآوری
ایمن از صرصر بود صائب چراغ دولتش
هر که در دولت کند احباب را گردآوری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می کند تن هم دل بی تاب را گردآوری
مشت خاکی گر کند سیلاب را گردآوری
هوش مصنوعی: بدن خسته و دل بیقرار را مانند سیلاب که می‌تواند خاک را جمع کند، جمع آوری می‌کند.
عشق هم در پرده ناموس می ماند نهان
از کتان آید اگر مهتاب را گردآوری
هوش مصنوعی: عشق در زیر چادر حرمت و حریم، پنهان باقی می‌ماند؛ حتی اگر تمام زیبایی‌های شب را جمع کنی.
پنجه مژگان عنان اشک نتواند گرفت
رعشه داری چون کند سیماب را گردآوری؟
هوش مصنوعی: چشم های زیبا و غمگین او به قدری قدرت دارند که نمی‌توانند اشک را کنترل کنند. او چنان لرزانی دارد که جمع کردن سیماب را سخت می‌کند.
نافه خونین جگر بیهوده می پیچد به خویش
نیست ممکن بوی مشک ناب را گردآوری
هوش مصنوعی: دل خونین و اشک‌ریز برای خودش دچار دردی می‌شود که بی‌فایده است، زیرا نمی‌توان عطر خالص مشک را تنها با تلاش‌های بی‌اساس جمع‌آوری کرد.
پهن شد در دامن صحرا فغانم، گرچه من
چون جرس کردم دل بی تاب را گردآوری
هوش مصنوعی: در دامن وسیع صحرا صدای ناله‌ام بلند شده است، هرچند من به اندازه‌ی جرس، دل بی‌تابم را جمع کرده‌ام.
در خطرگاهی که سر باید گرفتن با دو دست
می کنند این غافلان اسباب را گردآوری
هوش مصنوعی: در مکان‌های پرخطر که فرد باید با جدیت و احتیاط عمل کند، این افراد نادان فقط چیزهایی را که به چشم می‌آید جمع‌آوری می‌کنند.
لب ببند از گفتگوی پوچ مانند حباب
چون صدف کن گوهر سیراب را گردآوری
هوش مصنوعی: سکوت کن و از گفتار بی‌فایده پرهیز کن، مانند حباب که می‌شکند. مثل صدف، ارزشمندترین چیزها را در خود حفظ کن و به جمع‌آوری نیات و احساسات عمیق بپرداز.
گرد دل گشتن بود شیرازه صاحبدلان
می کند سرگشتگی گرداب را گردآوری
هوش مصنوعی: دل‌های صاحبدل مانند گرداب در حال چرخش و سرگشتگی هستند و این چرخش باعث می‌شود که به هم نزدیک‌تر شوند و به هم پیوند بخورند.
رشته جان بیشتر زین تاب پیچیدن نداشت
چون گره کردیم پیچ و تاب را گردآوری
هوش مصنوعی: رشته جان ما دیگر نتوانست بیشتر از این در پیچ و تاب بماند، زیرا وقتی گره‌اش زدیم، پیچ و تاب را جمع کردیم.
می کند چون کوزه لب بسته، هر کس شد خموش
در خم گردون شراب ناب را گردآوری
هوش مصنوعی: هر کس که خاموش باشد و سخنی نگوید، مانند کوزه‌ای که دهانه‌اش بسته است، فقط خود را به دور می‌زند و نمی‌تواند چیزهای باارزش را به دست آورد. در واقع، برای کسب خرد و بهره‌مندی از نعمت‌های زندگی باید سخن بگویید و خود را به نمایش بگذارید.
از سپهر تنگ چشم امید بخشایش خطاست
می کند غربال اینجا آب را گردآوری
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر می‌رسد که شخصی به زشتی و محدودیت‌های دنیا و جاذبه‌های آن اشاره می‌کند. او می‌گوید بر خلاف انتظارها، از آسمان و دنیای بالا نمی‌توان امید به رحمت و بخشش داشت. در این فضا، سردرگمی و عدم توانایی در جمع‌آوری چیزهای ارزشمند وجود دارد. به‌عبارتی، همگان در پی به دست آوردن و ذخیره کردن چیزهایی هستند که در واقع ممکن نیست.
هر که در آزادگی ثابت قدم شد، می کند
چون صنوبر صد دل بی تاب را گردآوری
هوش مصنوعی: هر کس در راه آزادی استوار بماند، مانند درخت صنوبر، دل‌های بی‌تاب را دور هم جمع می‌کند.
گر چنین خواهد شدن عمامه واعظ بزرگ
همچو گنبد می کند محراب را گردآوری
هوش مصنوعی: اگر روزی عمامه واعظ بزرگ، همچون گنبد، به‌دور محراب جمع شود، یعنی می‌توان در مقام وعظ و خطابه با شکوه بیشتری ظاهر شد.
دست و پا گم می کند از جلوه مستانه اش
من که کردم بارها سیلاب را گردآوری
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذبه‌ای که او دارد، من دچار سردرگمی می‌شوم؛ در حالی که بارها تلاش کرده‌ام تا سیلاب‌ها را جمع کنم.
کرد شمع زیر دامن خط فروغ حسن را
شب کند خورشید عالمتاب را گردآوری
هوش مصنوعی: شمعی که زیر دامن قرار دارد، زیبایی و روشنی خاصی را در شب ایجاد می‌کند؛ انگار که خورشید درخشان دنیا را جمع‌آوری کرده است.
آدمی را در نظرها آبرو دارد عزیز
چون گهر کن زینهار این آب را گردآوری
هوش مصنوعی: آدمی در نظر دیگران به اعتبار و احترام معروف است و ارزش او مانند گوهر گرانبهاست. پس باید مراقب باشی که این اعتبار را حفظ کنی و آن را مانند آب جمع‌آوری کنی.
صبح شد، هنگام بیداری است، چشمی باز کن
تا کی از مژگان نمایی خواب را گردآوری؟
هوش مصنوعی: صبح شده و زمان بیدار شدن فرا رسیده است. چشمت را باز کن و دیگر خواب را با مژگان خود جمع نکن.
حسن هر جایی است، در یک جا نمی گیرد قرار
می کند روزن عبث مهتاب را گردآوری
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت در هر نقطه‌ای وجود دارد و نمی‌تواند در یک مکان ثابت بماند. در واقع، مثل نور ماه که در جایی خاص نمی‌ماند و این زیبایی‌ها ما را به خود جذب می‌کنند.
ایمن از صرصر بود صائب چراغ دولتش
هر که در دولت کند احباب را گردآوری
هوش مصنوعی: کسی که در دوران خوشبختی و قدرت دوستانش را دور هم جمع کند، مانند صائب از سختی‌ها و مشکلات دور خواهد بود و در امنیت قرار دارد.