گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۷۰

پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری
از دل خود در شکست کار من آهن تری
با رقیبان می دهی از کف عنان اختیار
با اسیران از دو چشم شوخ خود توسن تری
خار شرم آلود ما را دست دامنگیر نیست
ورنه صد پیراهن از گلزار، تر دامن تری
چون نشد آغوش موری از تو هرگز کامیاب
زین چه حاصل کز گل بی خار خوش خرمن تری؟
تا به هشیاری چه باشد نور رخسارت، که تو
در سیه مستی ز شمع آسمان روشن تری
داری از شرم گنه سر در گریبان چون قدح
ورنه از مینای می بسیار خوش گردن تری
بر چراغ ما که می میرد برای سوختن
هر قدر خشکی فزون از حد بری روغن تری
خار عریانی چو باید دامن از دنیا فشاند
چون به زر دستت رسد از غنچه پردامن تری
از بهار و باغ این بستانسرا ای عندلیب
گر بسازی با دل صدپاره خوش گلشن تری
خانه دل تیره از چشم پریشان سیر توست
گر ببندی روزن این خانه را روشن تری
این جواب آن غزل صائب که گوید مولوی
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری
از دل خود در شکست کار من آهن تری
هوش مصنوعی: در حضور دیگران، تو شاداب‌تر و زیباتر به نظر می‌رسی، اما در دل خودت، غم و ناامیدی را تجربه می‌کنی.
با رقیبان می دهی از کف عنان اختیار
با اسیران از دو چشم شوخ خود توسن تری
هوش مصنوعی: تو با رقیبان خود کنترلت را در دستشان می‌گذاری، اما با کسانی که در چنگال چشم‌های نازک و بازیگوش تو گرفتارند، مثل یک اسب تندرو هستی.
خار شرم آلود ما را دست دامنگیر نیست
ورنه صد پیراهن از گلزار، تر دامن تری
هوش مصنوعی: چندین پیراهن پاک و زیبا از گل‌ها به راحتی می‌توانستیم بپوشیم، اما به خاطر شرم و خجالت، نمی‌توانیم به آن‌ها دست بزنیم و استفاده کنیم.
چون نشد آغوش موری از تو هرگز کامیاب
زین چه حاصل کز گل بی خار خوش خرمن تری؟
هوش مصنوعی: اگر آغوش موری هرگز از تو پر نشود، پس چه سودی دارد که از گل خوشبو و خوش‌خسار می‌چسبی، در حالی که آن گل بدون خاری نیست و تو از آن بهره‌ای نمی‌بری؟
تا به هشیاری چه باشد نور رخسارت، که تو
در سیه مستی ز شمع آسمان روشن تری
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو بیدار و هشیار نیستی، نور چهره‌ات چه ارزشی دارد؟ چون در حالت بی‌خبری و مستی، تو از روشنایی آسمان هم درخشان‌تر هستی.
داری از شرم گنه سر در گریبان چون قدح
ورنه از مینای می بسیار خوش گردن تری
هوش مصنوعی: تو از شرم گناه، سر را پایین انداخته‌ای مانند پیاله‌ای، اما اگر از شرم کنار بکشی، زیبایی‌ات از زیبایی یک جام پر از شراب نیز بیشتر خواهد بود.
بر چراغ ما که می میرد برای سوختن
هر قدر خشکی فزون از حد بری روغن تری
هوش مصنوعی: هر چقدر که چوب خشک بیشتر باشد، برای روشن ماندن چراغ ما که در حال خاموشی است، نیاز به روغن مرطوب بیشتری داریم.
خار عریانی چو باید دامن از دنیا فشاند
چون به زر دستت رسد از غنچه پردامن تری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از دنیای مادی رها شوی و عریانی‌ات را پنهان کنی، باید از زرق و برق دنیا دل بکنی. وقتی به چیزی باارزش مانند طلا دست یافتی، دیگر نیازی به چیزهای سطحی و بی‌ارزش نخواهی داشت و آن را ترک خواهی کرد.
از بهار و باغ این بستانسرا ای عندلیب
گر بسازی با دل صدپاره خوش گلشن تری
هوش مصنوعی: ای بلبل، اگر بتوانی با دل شکسته‌ات در این باغ و بهار، جایی برای زندگی بسازی، مانند بهشت زیبا و دلنشین می‌شوی.
خانه دل تیره از چشم پریشان سیر توست
گر ببندی روزن این خانه را روشن تری
هوش مصنوعی: دل انسان وقتی دچار غم و ناامیدی است، به مانند خانه‌ای تیره و تار می‌شود. اگر بر افکار و احساسات منفی خود غلبه کنی و درهای دل را به روی روشنایی ببندی، می‌توانی آن را پر از نور و امید کنی.
این جواب آن غزل صائب که گوید مولوی
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره می‌شود که از نظر عاطفی و احساسی نزدیک و اهمیت زیادی برای گوینده دارد. او از این شخص می‌خواهد که در چشمانش نشسته و به او نزدیک شود، زیرا او احساس می‌کند که این فرد بخشی از وجود اوست و از او عمیق‌تر و ماندگارتر است. در واقع، گوینده می‌خواهد ارتباط عمیق تری با این شخص برقرار کند و او را در درون خود حس کند.