غزل شمارهٔ ۶۶۶۹
هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی
ای هزاران خضر فرخ پی فدای بیخودی
بلبل هر بوستان و جغد هر ویرانه نیست
در فضای عرش می پرد همای بیخودی
عقده دل را مبر سربسته با خود زیر خاک
عرض کن بر ناخن مشکل گشای بیخودی
با لب پرخنده چون سوفار می آید برون
غنچه پیکان ز باغ دلگشای بیخودی
بر سر هر موی خود صد کوه آهن بسته ای
چون ترا از جا رباید کهربای بیخودی؟
یار کارافتاده را یاری هم از یاران بود
باده می دارد چراغی پیش پای بیخودی
مدتی در تنگنای آب و گل گشتی بس است
چند روزی هم سفر کن در فضای بیخودی
دانه ما رو سفید از گردش این آسیاست
آه اگر از گردش افتد آسیای بیخودی
دیده مور آیدش ملک سلیمان در نظر
چشم هر کس باز گردد در فضای بیخودی
این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است
ای سری و سروری ها خاک پای بیخودی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی
ای هزاران خضر فرخ پی فدای بیخودی
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا یک قدم باشد، آن قدم را به پای بیخود بودن میگذارم. ای هزاران خضر خوشفرجام، جانم را فدای بیخودی میکنم.
بلبل هر بوستان و جغد هر ویرانه نیست
در فضای عرش می پرد همای بیخودی
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغها آواز میخواند و جغدی که در ویرانهها زندگی میکند، تنها در همان فضاها هستند. اما پرندهای دیگر وجود دارد که در آسمانهای بلند پرواز میکند و به هیچ چیز وابسته نیست.
عقده دل را مبر سربسته با خود زیر خاک
عرض کن بر ناخن مشکل گشای بیخودی
هوش مصنوعی: احساسات و دغدغههای خود را در دل نگهدارید و در نهایت وقتی به سراغ مرگ میروید، آنها را با کسی در میان بگذارید که میتواند به شما کمک کند. در واقع، گرههای درون دل را نباید بیصدا و تنها با خود به زیر خاک ببرید، بلکه باید برای حل آنها به کمک دیگری مراجعه کنید.
با لب پرخنده چون سوفار می آید برون
غنچه پیکان ز باغ دلگشای بیخودی
هوش مصنوعی: لبخندی پر از شادی مانند یک ساز خوش صدا از دل باغ جان بیرون میآید و غنچهای را که نشانهای از بیخودی و سرمستی است، به نمایش میگذارد.
بر سر هر موی خود صد کوه آهن بسته ای
چون ترا از جا رباید کهربای بیخودی؟
هوش مصنوعی: تو بر سر هر موی خود بار سنگینی از مصیبت و مشکلات را حس میکنی. حالا اگر ناگهان به حالت بیخودی و حیرت دچار شوی، چه بر تو خواهد گذشت؟
یار کارافتاده را یاری هم از یاران بود
باده می دارد چراغی پیش پای بیخودی
هوش مصنوعی: دوستی که دچار مشکل شده را کمک کردن، خود نوعی دوستی است. نوشیدن شراب به نوعی میتواند نور روشنی باشد که در راه بیخود و بیهدف قرار دارد.
مدتی در تنگنای آب و گل گشتی بس است
چند روزی هم سفر کن در فضای بیخودی
هوش مصنوعی: مدتی در سختی و محدودیت زندگی کردی، حالا چند روزی وقت داری تا در دنیایی از بیخیالی و آرامش سفر کنی و از دغدغهها فاصله بگیری.
دانه ما رو سفید از گردش این آسیاست
آه اگر از گردش افتد آسیای بیخودی
هوش مصنوعی: دانه ما به خاطر چرخش این آسیا سفید و روشن است، ولی افسوس که اگر آسیا از حرکت بایستد، همه چیز به بیهودگی خواهد رفت.
دیده مور آیدش ملک سلیمان در نظر
چشم هر کس باز گردد در فضای بیخودی
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس دیدگاه و توانایی خود به زیباییها و قدرتها نگاه میکند. برای مثال، حتی یک مورچه هم ممکن است در نظرش به بزرگترین سلطنتها دست یابد، در حالی که دیگران ممکن است در دنیای بینهایت و مغناطیسی خود غرق شوند. به عبارت دیگر، ظرفیت دیدن و درک هر فرد بستگی به تواناییها و شرایط او دارد.
این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است
ای سری و سروری ها خاک پای بیخودی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ای کسی که در مقام و منزلت بالا قرار داری، سروری و شکوه تو مانند خاک زیر پای کسی است که به خود نمیپردازد و از خودگذشتگی دارد. این بیان به نوعی به افتادگی و همدلی اشاره دارد.