غزل شمارهٔ ۶۶۵۹
ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که ای؟
عالمی را روی دل در قبله ابروی توست
تو چنین حیران ابروی دلارای که ای؟
شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند
ای بهار زندگی آخر تو شیدای که ای؟
نعل در آتش ز سودای تو دارد آفتاب
ای سمن سیما تو سرگردان سودای که ای؟
چون دل عاشق نداری یک نفس یک جا قرار
سر به صحرا داده زلف چلیپای که ای؟
تلخی زهر از حلاوت های عالم می کشی
چاشنی گیر لب لعل شکرخای که ای؟
چشم می پوشی ز گلگشت خیابان بهشت
در کمین جلوه سرو دلارای که ای؟
نشکنی از چشمه کوثر خمار خویش را
از خمارآلودگان جام صهبای که ای؟
نیست غمازی طریق عاشقان پرده پوش
ورنه صائب خوب می داند که رسوای که ای
غزل شمارهٔ ۶۶۵۸: نیست در مغز زمین چون گردبادم ریشه ایغزل شمارهٔ ۶۶۶۰: ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که ای؟
هوش مصنوعی: ای جهانی که به زیبایی تو دل بسته است، زیباییات متعلق به کیست؟ ای مکانی که تمام جهان در آن تماشا میکند، چه چیزی را در حال تماشا هستی؟
عالمی را روی دل در قبله ابروی توست
تو چنین حیران ابروی دلارای که ای؟
هوش مصنوعی: دل همه عالم به نگاه تو معطوف است، اما تو خود در حیرتی از زیبایی ابروهای دلنواز و دلربایت.
شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند
ای بهار زندگی آخر تو شیدای که ای؟
هوش مصنوعی: شمع و گل همچون بلبل و پروانه به وفاداری و عشق تو دل بستهاند. ای بهار زندگی، در نهایت تو هم به ما عشق میورزی؟
نعل در آتش ز سودای تو دارد آفتاب
ای سمن سیما تو سرگردان سودای که ای؟
هوش مصنوعی: آفتاب به خاطر عشق تو در حال سوختن و نشتن است. ای گل زیبا، نکنه تو در جستجوی چه چیزی هستی؟
چون دل عاشق نداری یک نفس یک جا قرار
سر به صحرا داده زلف چلیپای که ای؟
هوش مصنوعی: اگر دل عاشق نداری، چرا نمیتوانی یک لحظه در یک جا آرام بگیری؟ تو که با زلفهای پیچ در پیچ خود، سر به بیابان میزنی، آیا میدانی چه میکنی؟
تلخی زهر از حلاوت های عالم می کشی
چاشنی گیر لب لعل شکرخای که ای؟
هوش مصنوعی: تلخی زهر را از شیرینیهای دنیا میکاهی، هرچند میخواهی لبان زیبا و شیرینی چون شکر را بگشایی.
چشم می پوشی ز گلگشت خیابان بهشت
در کمین جلوه سرو دلارای که ای؟
هوش مصنوعی: چشمانت را بر روی زیباییهای خیابان بهشت میبندی، تا به تماشای زیبایی سرو دلربا بنشینی، که تویی؟
نشکنی از چشمه کوثر خمار خویش را
از خمارآلودگان جام صهبای که ای؟
هوش مصنوعی: اگر تو از چشمه کوثر، مستی و شور و شوق خود را برنکنی، پس از کسانی که در مستی و غفلت به سر میبرند، چه کسی به تو جام شراب میدهد؟
نیست غمازی طریق عاشقان پرده پوش
ورنه صائب خوب می داند که رسوای که ای
هوش مصنوعی: عاشقان از غیبت و غمازی بینیازند و همه چیز را در پنهان نگه میدارند. اگرچه صائب این را خوب میداند که روزی رسوایی عدهای آشکار میشود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1393/08/11 12:11
حسین بابکی
سلام
از شما تشکر می کنم
این شعر رو با صدای استاد جهاندار گوش کنید لذت ببرید
یا علی
1395/01/13 20:04
کسرا
خییییییییییییییلی زیباست این غزل خیلی ...