گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۵۴

از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای
برق پیش خوی تندت پای در گل مانده ای
پیش ابرویت مه نو یوسف زندانیی
پیش رویت لاله شمع آستین افشانده ای
از مه عید و شفق زخم درونم تازه شد
کس چه گل چیند دگر از تیغ در خون رانده ای؟
دید تا در سرنوشتم خون ز چشمش جوش زد
نامه تا انجام از سیمای عنوان خوانده ای
مشک بر ناسورم امروز از شماتت می فشاند
در سر مستی سر زلف ترا پیچانده ای
خاک خور، می گفت و گرد خرمن دونان مگرد
خاک استغنا به چشم حرص و آز افشانده ای
زرپرستی را بتر از بت پرستی گفته است
حرص را چون سگ ز صحن مسجد دل رانده ای
هر که را بینی به درد خویشتن درمانده است
از که جوید نسخه درمان خود درمانده ای؟
کیست جز صائب به لوح خاک از اهل سخن
گرد پاپوش قلم در لامکان افشانده ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای
برق پیش خوی تندت پای در گل مانده ای
هوش مصنوعی: از نمکدان تو، عطر و طعم شگفتی‌ها به بیرون انتشار یافته، اما تو با تندخویی‌ات در مشکلات و موانع گرفتار شده‌ای.
پیش ابرویت مه نو یوسف زندانیی
پیش رویت لاله شمع آستین افشانده ای
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، دوستان و آشنایان مانند مه تازه به نظر می‌رسند. تو مانند لاله‌ای در میان دیگران هستی که زیبایی‌ات همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شمع روشنایی که در آستین تو پنهان است، نمادی از درخشش و شور و شوقی است که در وجودت نهفته است.
از مه عید و شفق زخم درونم تازه شد
کس چه گل چیند دگر از تیغ در خون رانده ای؟
هوش مصنوعی: در نور عید و سپیده‌دم، دردهای درونم دوباره فعال شد. چه کسی دیگر می‌تواند از گل‌ها بچیند وقتی که تیغ‌ها در خونش فرورفته است؟
دید تا در سرنوشتم خون ز چشمش جوش زد
نامه تا انجام از سیمای عنوان خوانده ای
هوش مصنوعی: نگاهی به سرنوشتم انداختم و دیدم که اشک از چشمان او جاری شده است. نامه‌ام را تا پایان خواندی و چهره‌ام را شناسایی کردی.
مشک بر ناسورم امروز از شماتت می فشاند
در سر مستی سر زلف ترا پیچانده ای
هوش مصنوعی: امروز وجودم پر از درد و ناراحتی است و این وضعیت را به خاطر سرزنش‌ها تحمل می‌کنم. در حالی که در حال مستی‌ام، تو با زلف‌هایت من را درگیر کرده‌ای.
خاک خور، می گفت و گرد خرمن دونان مگرد
خاک استغنا به چشم حرص و آز افشانده ای
هوش مصنوعی: خاکی که در آن زندگی می‌کنی و از آن ناشی می‌شود، به تو اشاره می‌کند که نباید به گرد و غبار و زرق و برق دنیا وابسته شوی. افراد دنیادار و کسانی که در جستجوی ثروت و قدرت هستند، به شگفتی‌ها و زیبایی‌های ظاهری چشم دوخته‌اند و این نشانه‌ای از حرص و طمع آنهاست.
زرپرستی را بتر از بت پرستی گفته است
حرص را چون سگ ز صحن مسجد دل رانده ای
هوش مصنوعی: این شعر به نقد شدید دو نوع فعالیت انسانی می‌پردازد. در آن به کسانی که به مال و ثروت بیش از حد اهمیت می‌دهند، هشدار داده می‌شود. شاعر حرص و طمع را به سگی تشبیه می‌کند که در مکان مقدسی مثل مسجد، جایی ندارد و باید از آن رانده شود. این پیام به معنای ناپسند بودن وابستگی به پول و مال است و بر ارزش‌های روحانی و معنوی تأکید می‌کند.
هر که را بینی به درد خویشتن درمانده است
از که جوید نسخه درمان خود درمانده ای؟
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینی در مشکل و درد خود گرفتار است، از چه کسی راه حل دردش را می‌خواهد؟ آیا او نمی‌داند خود نیز درگیر همان مشکلات است؟
کیست جز صائب به لوح خاک از اهل سخن
گرد پاپوش قلم در لامکان افشانده ای
هوش مصنوعی: کیست جز صائب که مانند او در دنیای شعر و ادب، نامی به ثبت رسانده و آثارش را مانند پاپوشی بر زمین قرار داده است، در فضایی که هیچ محدودیتی ندارد؟