گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۵۲

با لباس عنبرین امروز جولان کرده‌ای
سرو را در جامه قمری خرامان کرده‌ای
از دل شب پرده بر رخسار روز افکنده‌ای
شعله را در پرنیان دود پنهان کرده‌ای
چون سکندر تشنگان را سر به صحرا داده‌ای
ابر ظلمت را نقاب آب حیوان کرده‌ای
کعبه‌سان بر تن لباس شبروان پوشیده‌ای
عالمی را از لباس صبر عریان کرده‌ای
در لباس اهل ماتم جلوه‌گر گردیده‌ای
روز را بر عاشقان شام غریبان کرده‌ای
در میان روز و شب خون در میان است از شفق
چون به هم این هردو را دست و گریبان کرده‌ای؟
آفتاب تیغ‌زن چون گل سپر افکنده است
تا تو با تیغ و سپر آهنگ میدان کرده‌ای
در چنین روزی که گوهر کرد آب خود سبیل
تشنگان را منع ازان چاه زنخدان کرده‌ای
آب خوردن از مروت نیست در عاشور و تو
چشم میگون را ز خون خلق مستان کرده‌ای
آه اگر شاه شهیدان از تو پرسد روز حشر
آنچه از بیداد با ما تلخ‌کامان کرده‌ای
صائب از بس کز زبان کلک شکر ریختی
سرمه‌زار اصفهان را شکرستان کرده‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با لباس عنبرین امروز جولان کرده‌ای
سرو را در جامه قمری خرامان کرده‌ای
هوش مصنوعی: امروز با لباس خوشبویی به زیبایی در حال حرکت هستی و مانند پرنده‌ای زیبا، سرسبزی و زیبایی را به نمایش گذاشته‌ای.
از دل شب پرده بر رخسار روز افکنده‌ای
شعله را در پرنیان دود پنهان کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو از دل شب نور روز را پنهان کرده‌ای و شعله‌ای را در دودی به زرق و برق مخفی کرده‌ای.
چون سکندر تشنگان را سر به صحرا داده‌ای
ابر ظلمت را نقاب آب حیوان کرده‌ای
هوش مصنوعی: مانند سکندر که آب را به تشنگان می‌دهد، تو نیز در دل تاریکی‌ها، نقاب امید و زندگی را بر چهره گذاشته‌ای.
کعبه‌سان بر تن لباس شبروان پوشیده‌ای
عالمی را از لباس صبر عریان کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو همانند کعبه، بر تن خود لباسی شبروان (زیبا و دل‌فریب) پوشیده‌ای و با این کار، جهانیان را از لباس صبر بی‌پوشش کرده‌ای.
در لباس اهل ماتم جلوه‌گر گردیده‌ای
روز را بر عاشقان شام غریبان کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو در لباس سوگواران زیبا و دل‌فریب دیده می‌شوی و روز را برای عاشقان به شب غم و اندوه تبدیل کرده‌ای.
در میان روز و شب خون در میان است از شفق
چون به هم این هردو را دست و گریبان کرده‌ای؟
هوش مصنوعی: در بین روز و شب، درگیری و تنش وجود دارد. مانند خونریزی که در افق به وجود می‌آید، چگونه می‌توانی این دو را که در هم گرفتار شده‌اند، کنار هم بیاوری؟
آفتاب تیغ‌زن چون گل سپر افکنده است
تا تو با تیغ و سپر آهنگ میدان کرده‌ای
هوش مصنوعی: خورشید همچون جنگجویی که سپر خود را به زمین گذاشته، درخشان و زیباست، در حالی که تو با تیغ و سپر به میدان نبرد آمده‌ای.
در چنین روزی که گوهر کرد آب خود سبیل
تشنگان را منع ازان چاه زنخدان کرده‌ای
هوش مصنوعی: در این روز خاص، وقتی که آب خودش را به طرز زیبا و باارزشی ارائه داده، مانع از تشنگی کسانی شده‌ای که از چاه زیبایی تو سیراب می‌شوند.
آب خوردن از مروت نیست در عاشور و تو
چشم میگون را ز خون خلق مستان کرده‌ای
هوش مصنوعی: آب نوشیدن در روز عاشورا نشان از بی‌مروتی است و تو چشمان زیبا را به خاطر خون مردم دلسوزانه قرمز کرده‌ای.
آه اگر شاه شهیدان از تو پرسد روز حشر
آنچه از بیداد با ما تلخ‌کامان کرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت شاه شهیدان از تو بخواهد که بگویی با ما که روزگار سختی را تجربه کرده‌ایم، چه برسرمان آورده‌ای، چه پاسخی خواهی داد؟
صائب از بس کز زبان کلک شکر ریختی
سرمه‌زار اصفهان را شکرستان کرده‌ای
هوش مصنوعی: صائب، به خاطر این که از زبان خود شیرینی و زیبایی را به کلام آوردی، باغ‌ها و زمین‌های سرسبز اصفهان را به سرزمین شکر و شیرینی تبدیل کرده‌ای.