غزل شمارهٔ ۶۶۵۰
کیستم من؟ مشت خار در محیط افتادهای
دل به دریا کرده ای، کشتی به طوفان دادهای
نیست ممکن چون سپند آرام را بیند به خواب
موری از دست سلیمان بر زمین افتادهای
جنت دربستهای با خود به زیر خاک برد
از ازل شد قسمت هر کس دل آزادهای
برنمیخیزد به صرصر نقشم از دامان خاک
وادی امکان ندارد همچو من افتادهای
میتوان از جبهه عشاق راز عشق خواند
نیست در صحرای محشر نامه نگشادهای
با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا
جز غم روزی ندارد روزی آمادهای
علم رسمی میکند صائب دل روشن سیاه
عارفان را بس بود چون صبح لوح سادهای
غزل شمارهٔ ۶۶۴۹: ای که از شغل عمارت غافل از دل گشتهایغزل شمارهٔ ۶۶۵۱: بوسهای قیمت از آن لبها به صد جان کردهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کیستم من؟ مشت خار در محیط افتادهای
دل به دریا کرده ای، کشتی به طوفان دادهای
هوش مصنوعی: من کیستم؟ من مانند خار زار هستم که در دنیای گستردهای گرفتار شدهام، با دل شجاع به دریا رفتهام و کشتیام را در میان طوفان رها کردهام.
نیست ممکن چون سپند آرام را بیند به خواب
موری از دست سلیمان بر زمین افتادهای
هوش مصنوعی: دیدن آرامش و سکون مانند سپند (آتشافروز) برای کسی که در خواب دچار تردید و نگرانی است، غیرممکن است؛ تو در واقع به گونهای هستی که از دست سلیمان در زمین افتادهای و این وضعیت تو را میسازد.
جنت دربستهای با خود به زیر خاک برد
از ازل شد قسمت هر کس دل آزادهای
هوش مصنوعی: بهشتی که دربسته است و کسی نمیتواند به آن دسترسی پیدا کند، با خود به زیر خاک بردهای. از آغاز، این سرنوشت هر کسی است که دلش آزاد و رهاست.
برنمیخیزد به صرصر نقشم از دامان خاک
وادی امکان ندارد همچو من افتادهای
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که نمیتوان از حالتی که در آن قرار گرفتهام، به آسانی خارج شد. من مانند کسی هستم که در زمین و در واقعیات زندگی گرفتار شده و نمیتوانم از این وضعیت رهایی یابم. به نوعی، وجود من به این شرایط وابسته است و نمیتوانم از آن جدا شوم.
میتوان از جبهه عشاق راز عشق خواند
نیست در صحرای محشر نامه نگشادهای
هوش مصنوعی: میتوان از میان عاشقان، اسرار عشق را فهمید، اما در روز قیامت، کسی که نامهاش را باز نکرده، نمیتواند چیزی بگوید.
با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا
جز غم روزی ندارد روزی آمادهای
هوش مصنوعی: به جای اینکه به دنبال چیزهای بزرگ و لذتهای زیاد باشی، با چیزهای ساده و کوچک مثل خوردن جگر راضی باش، زیرا این دنیا تنها مکان غم و اندوه است و آنچه برای ما فراهم شده، به سختی و اندکی به دست میآید.
علم رسمی میکند صائب دل روشن سیاه
عارفان را بس بود چون صبح لوح سادهای
هوش مصنوعی: دانش رسمی مانند صبحی روشن، دل تاریک عارفان را روشن میکند، ولی آنچه که لازم است، سادهدلی است.