غزل شمارهٔ ۶۶۳۶
تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه
برکرد سر از پیرهن یار شکوفه
در آینه بینش ما چشم به راهان
پیکی بود از جانب دلدار شکوفه
در دیده بی پرده ارباب بصیرت
فردی بود از دفتر اسرار شکوفه
در پرده اسباب نماند دل روشن
از برگ شود زود سبکبار شکوفه
در دیده کوته نظران گرچه نقابی است
روشنگر چشم است چو دیدار شکوفه
از چشم گرانخواب نمک ریز، که گردید
صاحب ثمر از دیده بیدار شکوفه
ناقص نظران گرچه شمارند براتش
نقدی است ز گنجینه اسرار شکوفه
از هوش نرفتن ز گرانجانی عقل است
امروز که شد قافله سالار شکوفه
ساقی برسان باده گلرنگ که بی می
پرده است به چشم من هشیار شکوفه
بر خرقه تن لرزش ما محض گرانی است
جایی که فشاند سر و دستار شکوفه
هرگز به جراحت نکند مرهم کافور
کاری که کند با دل افگار شکوفه
مغزش ز نسیم سحری گشت پریشان
زین جرم که شد شاخ به دیوار شکوفه
لیلی است نمایان شده از پرده محمل؟
یا سر بدر آورده ز اشجار شکوفه
چون صبح که بیدار کند مرده دلان را
آورد جهان را به سر کار شکوفه
از سیر گلستان نگشاید دل مجروح
باشد نمک سینه افگار شکوفه
هرگز نفکنده است نمک در دل آتش
شوری که فکنده است به گلزار شکوفه
صائب مشو از نامه پرشکوه خود بار
بر تازه نهالی که بود بار شکوفه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه
برکرد سر از پیرهن یار شکوفه
هوش مصنوعی: چشمم مانند دستار گل، از زیبایی یار سر برداشت و به تماشا نشسته است.
در آینه بینش ما چشم به راهان
پیکی بود از جانب دلدار شکوفه
هوش مصنوعی: در آینهٔ فهم ما، نگاهی به انتظار کسانی داریم که پیامی از جانب محبوب و معشوق به ما میآورند، مانند شکوفهای که بهار را نوید میدهد.
در دیده بی پرده ارباب بصیرت
فردی بود از دفتر اسرار شکوفه
هوش مصنوعی: در نگاه روشن و بیپردهی انسانهای با درک و بصیرت، فردی وجود داشت که از رازها و اسرار زندگی آگاهی و فهم عمیقی داشت.
در پرده اسباب نماند دل روشن
از برگ شود زود سبکبار شکوفه
هوش مصنوعی: دل روشن همچون برگ، به سرعت از بار سنگین رها میشود و آزاد میگردد.
در دیده کوته نظران گرچه نقابی است
روشنگر چشم است چو دیدار شکوفه
هوش مصنوعی: در نظر افرادی که دقت کافی ندارند، ممکن است ظاهری زیبا و روشن به نظر برسد، اما در واقع مانند نگاهی به شکوفه است که فقط سطح زیبایی را میبیند.
از چشم گرانخواب نمک ریز، که گردید
صاحب ثمر از دیده بیدار شکوفه
هوش مصنوعی: چشمان کسی که خوابش سنگین است، به مانند نمکی است که به میوه دادن درختی کمک میکند. تنها کسی که بیدار و هوشیار است میتواند زیباییهای زندگی را ببیند و شکوفهها را بچیند.
ناقص نظران گرچه شمارند براتش
نقدی است ز گنجینه اسرار شکوفه
هوش مصنوعی: ناقص نگرانیها هرچند که ممکن است زیاد به نظر برسند، اما حقیقتی ارزشمند و عظیم در دل آنها نهفته است که به اندازه یک گنج باارزش است.
از هوش نرفتن ز گرانجانی عقل است
امروز که شد قافله سالار شکوفه
هوش مصنوعی: امروز به خاطر زیبایی و شکوفایی که به وجود آمده، عقل و هوش انسانی دچار حیرت و شگفتی شده و از این حالت دور نمیشود.
ساقی برسان باده گلرنگ که بی می
پرده است به چشم من هشیار شکوفه
هوش مصنوعی: ای ساقی، بادهای خوشرنگ به من برسان، چرا که چشم من در حالت بیداری مانند شکوفهای است که بدون شراب رنگ و جلوهای ندارد.
بر خرقه تن لرزش ما محض گرانی است
جایی که فشاند سر و دستار شکوفه
هوش مصنوعی: به دلیل سنگینی و فشار زندگی، بدنم در تکاپو و لرزش است، مشابه جایی که سر و دستار گلها در حال رشد و شکوفا شدن است.
هرگز به جراحت نکند مرهم کافور
کاری که کند با دل افگار شکوفه
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمیتواند به دل غمگین و خسته آرامش بخشد مانند زیبایی و لطافت یک شکوفه، حتی اگر مرهمی برای زخمها وجود داشته باشد.
مغزش ز نسیم سحری گشت پریشان
زین جرم که شد شاخ به دیوار شکوفه
هوش مصنوعی: هوای صبحگاهی باعث شد که مغز او درهم و برهم شود، چون بر اثر این لطافت، شکوفهها بر درختان شروع به ظاهر شدن کردند.
لیلی است نمایان شده از پرده محمل؟
یا سر بدر آورده ز اشجار شکوفه
هوش مصنوعی: آیا لیلی به طرز دلربایی از پردهای که او را پوشانده است، نمایان شده؟ یا اینکه مانند شکوفهها از درختان بیرون آمده است؟
چون صبح که بیدار کند مرده دلان را
آورد جهان را به سر کار شکوفه
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح فرا میرسد و دلها را ز خواب بیدار میکند، جهان هم دوباره به حیات و زندگی بازمیگردد و شکوفهها شکفته میشوند.
از سیر گلستان نگشاید دل مجروح
باشد نمک سینه افگار شکوفه
هوش مصنوعی: در دل غمگین و مجروح، حتی زیباییهای گلستان نیز نمیتواند شادی و آرامش را به ارمغان بیاورد، چون درد و رنج همچنان ادامه دارد و مانند نمکی بر زخمهاست.
هرگز نفکنده است نمک در دل آتش
شوری که فکنده است به گلزار شکوفه
هوش مصنوعی: هرگز نمک در آتش شعلهور نمیشود، مانند شور و شوقی که در دل گلزار شکوفهها وجود دارد.
صائب مشو از نامه پرشکوه خود بار
بر تازه نهالی که بود بار شکوفه
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به والایی و زیبایی نامهاش اشاره میکند و به آن تازه نهالی که پر از شکوفه است، تشبیه میکند. این بیان نشاندهندهی امید و تجدد زندگی است، جایی که نوید یک شروع تازه و شکوفایی را به تصویر میکشد.