گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۲۸

هر چند هست مشرق دیدار آینه
باشد نظر به سینه من تار آینه
جوهر ده است خواب پریشان به دیده اش
تا دیده روی نوخط دلدار آینه
تا از عرق شده است گهربار روی یار
لب باز کرده است صدف وار آینه
چون آب زیر سبزه خوابیده شد نهان
از خجلت تو در ته زنگار آینه
از نقش، ساده چون دل بی مدعا شده است
در عهد او ز حیرت سرشار آینه
چون روی شرمناک کند جلوه در نظر
از بس ترست ازان گل رخسار آینه
شوقم به دلبر از دل روشن زیاده شد
باشد سراب تشنه دیدار آینه
دربسته خانه ای است که قفلش ز جوهرست
با چهره گشاده دلدار آینه
چون نامه دریده ز شرم عذار او
دارد تلاش رخنه دیوار آینه
بر روی کار، بخیه اش از جوهر اوفتاد
تا شد طرف به عارض دلدار آینه
دارد ز انفعال رخ تازه خط او
در پیرهن ز جوهر خود خار آینه
تا صفحه عذار ترا دیده ام، شده است
چون فرد باطلم به نظرخوار آینه
از چشم شور، امن ز بخت سیه شدم
آسوده می شود چو شود تار آینه
نتوان به فکر راز فلک یافتن که هست
اندیشه مور و این در و دیوار آینه
صحرای ساده ای است که در وی گیاه نیست
نسبت به روی نوخط دلدار آینه
شام گرفته ای است که دل می کند سیاه
صائب نظر به عارض دلدار آینه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر چند هست مشرق دیدار آینه
باشد نظر به سینه من تار آینه
هوش مصنوعی: با وجود اینکه جایی برای دیدن حقیقت وجود دارد، اما نگاه کردن به درون من مانند نگاهی به یک آینه کدر و تار است.
جوهر ده است خواب پریشان به دیده اش
تا دیده روی نوخط دلدار آینه
هوش مصنوعی: مردی در خواب‌های پریشان به سر می‌برد. او در تلاش است تا زیبایی معشوقش را در آینه نگاه کند، گویی که به دنبال یافتن حقیقت دل خود است.
تا از عرق شده است گهربار روی یار
لب باز کرده است صدف وار آینه
هوش مصنوعی: از عرقی که بر روی صورت زیبای یار نشسته، صدف مانند دندان‌هایش را باز کرده و آینه‌ای از زیبایی را منعکس می‌کند.
چون آب زیر سبزه خوابیده شد نهان
از خجلت تو در ته زنگار آینه
هوش مصنوعی: زمانی که آب زیر سبزه پنهان می‌شود، از شرم تو در عمق زنگار آینه، نیز پنهان می‌گردد.
از نقش، ساده چون دل بی مدعا شده است
در عهد او ز حیرت سرشار آینه
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که در زمانی خاص، تصویر ساده و بی‌آلایش دل، مانند آینه‌ای پر از شگفتی و حیرت شده است. این بیانگر حالتی است که در آن دل انسان از بی‌یاوری و صداقت خود، به دنیای جدیدی از زیبایی و شگفتی وارد شده است.
چون روی شرمناک کند جلوه در نظر
از بس ترست ازان گل رخسار آینه
هوش مصنوعی: وقتی چهره شرم‌آور او در نظرها جلوه‌گری می‌کند، از ترس اینکه نمایان شود، مانند گلی است که به خاطر زیبایی‌اش، آینه را می‌ترسد.
شوقم به دلبر از دل روشن زیاده شد
باشد سراب تشنه دیدار آینه
هوش مصنوعی: علاقه‌ام به محبوبم از دل روشنی بیشتر شده است، شاید مثل آبِ ظاهری باشد که برای تشنه‌ای در آینه به نظر می‌رسد.
دربسته خانه ای است که قفلش ز جوهرست
با چهره گشاده دلدار آینه
هوش مصنوعی: خانه‌ای وجود دارد که در آن به روی کسی باز نمی‌شود؛ این در قفل شده به واسطه احساسات و تمایلات عمیق است. ولی در درون این خانه، چهره‌ای مهربان و دلنشین وجود دارد که مانند آینه‌ای، زیبایی و حقیقت را بازتاب می‌دهد.
چون نامه دریده ز شرم عذار او
دارد تلاش رخنه دیوار آینه
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌اش به قدری زیباست که نامه‌ی عشق را با شرم پاره کرده، آینه برای نشان دادن آن جلوه‌ی زیبا تلاش می‌کند تا نقص‌های خود را بپوشاند.
بر روی کار، بخیه اش از جوهر اوفتاد
تا شد طرف به عارض دلدار آینه
هوش مصنوعی: روی کار، بخیه‌ای که از جوهر در آمده بود، به جان و چهره محبوب زیبا افتاد و آن را آینه‌وار جلوه‌گر کرد.
دارد ز انفعال رخ تازه خط او
در پیرهن ز جوهر خود خار آینه
هوش مصنوعی: چهره تازه و زیبا از تاثیر خط او بر روی پیراهن خود نشان می‌دهد که این زیبایی ناشی از جوهر وجودی اوست و خود را در آینه به تصویر کشیده است.
تا صفحه عذار ترا دیده ام، شده است
چون فرد باطلم به نظرخوار آینه
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را دیده‌ام، حالا مثل فردی باطل و بی‌ارزش به آینه نگاه می‌کنم.
از چشم شور، امن ز بخت سیه شدم
آسوده می شود چو شود تار آینه
هوش مصنوعی: وقتی از نظر بد دور شوم و از شانس بد خود رها شوم، آرامش من به دست می‌آید، مانند زمانی که تاریکی آینه را می‌پوشاند و از دید خارج می‌شود.
نتوان به فکر راز فلک یافتن که هست
اندیشه مور و این در و دیوار آینه
هوش مصنوعی: نمی‌توان به تنهایی به رازهای آسمان پی برد، زیرا فکر انسان به اندازه‌ی یک مورچه است و تنها می‌تواند به دنیای اطرافش، یعنی همین در و دیوار، توجه کند.
صحرای ساده ای است که در وی گیاه نیست
نسبت به روی نوخط دلدار آینه
هوش مصنوعی: صحرایی ساده و بی‌گیاه است که در برابر چهره دلربا و معصوم محبوب مانند آینه عمل می‌کند.
شام گرفته ای است که دل می کند سیاه
صائب نظر به عارض دلدار آینه
هوش مصنوعی: شبی تاریک و دلگیر فرا رسیده که باعث غمگینی دل شده است. وقتی به چهره معشوق نگاه می‌کنم، گویی در آینه‌ای از احساسات خودم را می‌بینم.