غزل شمارهٔ ۶۶۲۷
ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه
در دامن تو حاصل دریا و کان همه
اسرار چار دفتر و مضمون نه کتاب
در نقطه تو ساخته ایزد نهان همه
قدوسیان به حکم خداوند امر و نهی
پیش تو سرگذاشته بر آستان همه
روحانیان برای تماشای جلوه ات
چون کودکان برآمده بر آسمان همه
کردی جدا به تیغ زبان اسم هر چه هست
نام از تو یافت چرخ و زمین و زمان همه
در عرض حال بسته زبانان عرش و فرش
یکسر نموده اند ترا ترجمان همه
از قطره تا به قلزم و از ذره تا به مهر
پیش تو کرده راز دل خود عیان همه
از بهر خدمت تو فلکها چو بندگان
ز اخلاص بسته اند کمر بر میان همه
در کار توست چرخ بلند و زمین پست
از بهر رزق توست نعیم جهان همه
غیر از تو هر که هست درین میهمانسرا
نان تو می خورند بر این گرد خوان همه
افلاک پیش قامت همچون خدنگ تو
خم کرده اند پشت ادب چون کمان همه
غیر از تو نیست شعله دیگر درین بساط
افلاک و انجمند شرار و دخان همه
جستند از فروغ دل زنده ات چو صبح
دلمردگان خاک ز خواب گران همه
غیر از تو نیست مردمکی چشم چرخ را
روشن به توست چشم زمین و زمان همه
شیران ببر صولت و فیلان جنگجوی
دادند عاجزانه به دستت عنان همه
در خدمت تو تازه نهالان بوستان
استاده اند بر سر پا چون سنان همه
پیش تو سر به خاک مذلت نهاده اند
با آن علو مرتبه روحانیان همه
در گوش کرده حلقه فرمان پذیریت
خاک و هوا و آتش و آب روان همه
نه آسمان ز شوق لب درفشان تو
واکرده اند همچو صدفها دهان همه
پاس نفس بدار و قدم را شمرده زن
دارند چشم بر تو درین کاروان همه
این آن غزل که اوحدی خوش کلام گفت
ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه
در دامن تو حاصل دریا و کان همه
هوش مصنوعی: ای راز بزرگ، نه فقط آسمان از پیشانی تو خبر دارد، بلکه همه چیز در دامن تو حضور دارد؛ تمام معانی و ارزشها همچون حاصل دریا و معدن در وجود تو نهفته است.
اسرار چار دفتر و مضمون نه کتاب
در نقطه تو ساخته ایزد نهان همه
هوش مصنوعی: در چهار دفتر رازها و محتوای آنها، فقط در یک نقطهای که خداوند مقدر کرده، نهفته است.
قدوسیان به حکم خداوند امر و نهی
پیش تو سرگذاشته بر آستان همه
هوش مصنوعی: فرشتگان به فرمان خداوند، همه چیز را در اختیار تو قرار دادهاند و در مقابل تو به احترام سر فرود آوردهاند.
روحانیان برای تماشای جلوه ات
چون کودکان برآمده بر آسمان همه
هوش مصنوعی: روحانیان برای دیدن زیبایی تو همچون کودکان که به تماشای آسمان برمیخیزند، رفتار میکنند.
کردی جدا به تیغ زبان اسم هر چه هست
نام از تو یافت چرخ و زمین و زمان همه
هوش مصنوعی: به وسیله زبان خود، هر چیزی را که وجود دارد، از یکدیگر جدا کردی و به آنها نام دادی. این نامها باعث شدند که جهان، زمین و زمان همه شکل بگیرند.
در عرض حال بسته زبانان عرش و فرش
یکسر نموده اند ترا ترجمان همه
هوش مصنوعی: سخن از حال و وضعیت کسانی است که زبانشان بسته شده و نمیتوانند حرف بزنند. در اینجا به شکلی تعبیر شده که همه موجودات از زمین تا آسمان، تو را به عنوان نماینده و ترجمان خود شناختهاند.
از قطره تا به قلزم و از ذره تا به مهر
پیش تو کرده راز دل خود عیان همه
هوش مصنوعی: از کوچکترین چیزها تا بزرگترین آنها، همه چیز را به تو گفتهام و رازهای دل خود را برایت آشکار کردهام.
از بهر خدمت تو فلکها چو بندگان
ز اخلاص بسته اند کمر بر میان همه
هوش مصنوعی: بخاطر خدمت به تو، آسمانها مانند بندگان با خلوص تمام، دامن خود را بر کمر بستهاند.
در کار توست چرخ بلند و زمین پست
از بهر رزق توست نعیم جهان همه
هوش مصنوعی: سرنوشت و روزگار به خاطر تامینخواستههای تو به پیش میرود و همه نعمتهای دنیا برای تامین نیازهای توست.
غیر از تو هر که هست درین میهمانسرا
نان تو می خورند بر این گرد خوان همه
هوش مصنوعی: جز تو هیچکس در این میهمانخانه نیست که نانش را بینهایت از تو نمیخورد. همه حاضرین دور این سفره فقط از برکت تو بهرهمند میشوند.
افلاک پیش قامت همچون خدنگ تو
خم کرده اند پشت ادب چون کمان همه
هوش مصنوعی: آسمانها به خاطر قامت بلند تو خم شدهاند و آداب و manners نیز مانند کمانی به احترام تو در آمدهاند.
غیر از تو نیست شعله دیگر درین بساط
افلاک و انجمند شرار و دخان همه
هوش مصنوعی: جز تو، در این دنیا و آسمانها هیچ شعله دیگری وجود ندارد و همه آتشها و دودها به تو ختم میشوند.
جستند از فروغ دل زنده ات چو صبح
دلمردگان خاک ز خواب گران همه
هوش مصنوعی: آنها به دنبال روشنی جان تو هستند، مانند صبحی که مردگان را از خواب سنگین بیدار میکند.
غیر از تو نیست مردمکی چشم چرخ را
روشن به توست چشم زمین و زمان همه
هوش مصنوعی: جز تو کسی برای دلها روشنایی نمیآورد. همه چشمها و نگاهها به تو دوخته شدهاند و زمین و زمان به تو وابستهاند.
شیران ببر صولت و فیلان جنگجوی
دادند عاجزانه به دستت عنان همه
هوش مصنوعی: شیران و فیلان جنگجو در برابر تو ناتوان و شکستخوردهاند و نیروی خود را تحت کنترل تو قرار دادهاند.
در خدمت تو تازه نهالان بوستان
استاده اند بر سر پا چون سنان همه
هوش مصنوعی: در خدمت تو جوانان تازهنفس مانند نیزههایی راست ایستادهاند.
پیش تو سر به خاک مذلت نهاده اند
با آن علو مرتبه روحانیان همه
هوش مصنوعی: در برابر تو، افرادی که از مقام والایی برخوردارند، به احترام و خضوع سر به خاک گذاشتهاند.
در گوش کرده حلقه فرمان پذیریت
خاک و هوا و آتش و آب روان همه
هوش مصنوعی: در گوش تو فرمانهای طبیعت وجود دارد و تمامی عناصر هستی مانند خاک، هوا، آتش و آب، به طریقی تحت تاثیر و سرپرستی تو هستند.
نه آسمان ز شوق لب درفشان تو
واکرده اند همچو صدفها دهان همه
هوش مصنوعی: نه آسمان از شادی و شوق تو به زیبایی لبهایت باز شده است، مانند صدفهایی که دهان خود را برای ارائه درخشش مروارید باز میکنند.
پاس نفس بدار و قدم را شمرده زن
دارند چشم بر تو درین کاروان همه
هوش مصنوعی: به نفس خود اهمیت بده و با احتیاط حرکت کن؛ زیرا همه در این کاروان به تو نگاه میکنند.
این آن غزل که اوحدی خوش کلام گفت
ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
هوش مصنوعی: این شعر اشاره دارد به اینکه غزلی که اوحدی، شاعر خوشذوق، سروده است، به قدری زیباست که سبب روشنی زمین و زمان میشود، و این زیبایی به دلیل رخسار دلانگیز معشوق است.