گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۰۰

چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟
که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
کمند زلفش ازان حلقه حلقه گردیده است
که مشق حلقه ربایی کند سنان نگاه
اگر چه خط به لبش راه گفتگو بسته است
هنوز بر سر حرف است ترجمان نگاه
به گوشمال خط سبز چشم بد مرساد!
که حسن شوخ ترا کرد قدردان نگاه
ازان زمان که ره زلف یار را دانست
دگر مقام نفهمید کاروان نگاه
ز فکر شد دل من ریشه ریشه چون مجنون
که کرد چشم مرا عشق رازدان نگاه
امید هست که همصحبت تو گر داند
همان که کرد مرا با تو همزبان نگاه
میان اهل نظر امتیاز من صائب
همین بس است که فهمیده ام زبان نگاه
کشیده دار ز نظاره اش عنان نگاه
که زهر می چکد از تیغ جانستان نگاه
ز گرمی نفسش سنگ آب می گردد
به هر دلی که زند برق بی امان نگاه
گران رکابی صبر و شکیب چندان است
که چشم شوخ تو از کف دهد عنان نگاه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟
که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از نگاه زیبا و دل‌فریب او چشم بردارم؟ چرا که نگاه او در عین زیبایی، هم نماد بهار است و هم تجسم خزان.
کمند زلفش ازان حلقه حلقه گردیده است
که مشق حلقه ربایی کند سنان نگاه
هوش مصنوعی: زلف‌های او به‌گونه‌ای پیچیده و حلقه‌حلقه شده‌اند که گویی آماده است تا با نگاهش دل‌ها را به‌دست آورد.
اگر چه خط به لبش راه گفتگو بسته است
هنوز بر سر حرف است ترجمان نگاه
هوش مصنوعی: با وجودی که لب‌هایش به خاطر خط و نشان‌ها سکوت کرده‌اند، اما هنوز چشم‌هایش داستان‌هایی را برای گفتن دارند.
به گوشمال خط سبز چشم بد مرساد!
که حسن شوخ ترا کرد قدردان نگاه
هوش مصنوعی: به خاطر خط سبز چشمان زیبا، کسی چشم بد نبیند! که نگاه دلربای تو باعث شده تا قدر و ارزش این زیبایی را بدانم.
ازان زمان که ره زلف یار را دانست
دگر مقام نفهمید کاروان نگاه
هوش مصنوعی: از زمانی که راه زلف یار را شناختم، دیگر هیچ توجهی به مکان و جایگاه اطراف نداشتم.
ز فکر شد دل من ریشه ریشه چون مجنون
که کرد چشم مرا عشق رازدان نگاه
هوش مصنوعی: دل من از فکر و خیال پر شده است، مانند مجنونی که چشمانش را عشق پر از راز کرده است.
امید هست که همصحبت تو گر داند
همان که کرد مرا با تو همزبان نگاه
هوش مصنوعی: امید دارم که همراه تو بتواند بفهمد چه چیزی باعث از من و تو همدلی و همراهی شد.
میان اهل نظر امتیاز من صائب
همین بس است که فهمیده ام زبان نگاه
هوش مصنوعی: در میان افراد با درک و فهم بالا، ویژگی خاص من این است که توانسته‌ام زبان نگاه را درک کنم.
کشیده دار ز نظاره اش عنان نگاه
که زهر می چکد از تیغ جانستان نگاه
هوش مصنوعی: به تماشای او نگاهی بیفکن که چشمانش مانند شمشیری تیز، زهر می‌ریزد و جان‌ها را تسخیر می‌کند.
ز گرمی نفسش سنگ آب می گردد
به هر دلی که زند برق بی امان نگاه
هوش مصنوعی: به خاطر گرمای نفس او، سنگ نیز در دل به آب تبدیل می‌شود و هر دلی که تحت تاثیر نگاه برق‌آسا و بی‌پایانش قرار گیرد، به وجد می‌آید.
گران رکابی صبر و شکیب چندان است
که چشم شوخ تو از کف دهد عنان نگاه
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی از حد و اندازه‌ای فراتر رفته که نگاه بازیگوش تو توانایی کنترل خود را از دست داده است.