غزل شمارهٔ ۶۵۹۸
ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه
به تیغ، رشته عمرش کند قضا کوتاه!
کجا به دامن آن قبله مراد رسد؟
که هست دست من از دامن دعا کوتاه
درازدستی دربان ز چوب منع نکرد
ز آستانه امید، پای ما کوتاه
مگر به لطف خموشم کنی وگرنه چو شمع
نمی شود به بریدن زبان مرا کوتاه
ز عمر کوته خود آنقدر امان خواهم
کزان دو زلف کنم دست شانه را کوتاه
نبرد از دل فرعون زنگ، دست کلیم
ز صبحدم شب ما می شود کجا کوتاه؟
به وصف زلف، شب هجر نارسایی کرد
کند درازی افسانه راه را کوتاه
نمی رسد به گریبان عافیت دستت
نکرده دست ز دامان مدعا کوتاه
توان به صبر خمش هرزه نالان را
که از مقام شود ناله درا کوتاه
ز پیچ و تاب دل افزود بیش طول امل
شود ز تاب زدن گرچه رشته ها کوتاه
کند بلندی دعوی برهنه عورت جهل
که از کشیدن قد می شود قبا کوتاه
ز بس که بر در بیگانگی زدم صائب
شد از خرابه من پای آشنا کوتاه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه
به تیغ، رشته عمرش کند قضا کوتاه!
هوش مصنوعی: از درگاه تو کسی که قدمش کوتاه است، با شمشیر، تقدیرش عمرش را کوتاه میکند!
کجا به دامن آن قبله مراد رسد؟
که هست دست من از دامن دعا کوتاه
هوش مصنوعی: من کجا میتوانم به آرزوهایم برسم وقتی که دعاهایم بیاثر مانده و از آنها نتیجهای نمیگیرم؟
درازدستی دربان ز چوب منع نکرد
ز آستانه امید، پای ما کوتاه
هوش مصنوعی: چرا که درباری بر سر راه ما ایستاده و با چوب خود ما را از ورود بازداشته، اما ما هنوز به درگاه امید نزدیک شدهایم و احساس میکنیم که ورودمان میتواند محقق شود. در واقع، به رغم موانع، امیدواریم که بتوانیم به هدف خود برسیم.
مگر به لطف خموشم کنی وگرنه چو شمع
نمی شود به بریدن زبان مرا کوتاه
هوش مصنوعی: اگر تو به من لطف کنی و سکوت مرا بشکنی، در غیر این صورت، زبان من به اندازه شعله شمع کوتاه نمیشود و همچنان سوزان و پرهیجان باقی میماند.
ز عمر کوته خود آنقدر امان خواهم
کزان دو زلف کنم دست شانه را کوتاه
هوش مصنوعی: من از عمر کوتاه خود به اندازهای زندگی میکنم که بتوانم در برابر دو زلف آن محبوب، دست کشیده و شانهام را کمی راحتر کنم.
نبرد از دل فرعون زنگ، دست کلیم
ز صبحدم شب ما می شود کجا کوتاه؟
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد میان قدرت و ضعف اشاره شده است. دلِ پر از زنگ فرعون به این معناست که او از درون مملو از تاریکی و کینه است، در حالی که دست کلیم (حضرت موسی) از صبح تا شب برای آزادی و نجات قومش در تلاش است. سوال این است که این مبارزه چه زمانی به پایان میرسد و امیدی به پیروزی وجود دارد؟ این به شکل استعاری نشاندهنده تلاش و پایداری در برابر ظلم و استبداد است.
به وصف زلف، شب هجر نارسایی کرد
کند درازی افسانه راه را کوتاه
هوش مصنوعی: زلف معشوق باعث شده است که شب فاصله و دوری طولانیتر شود، اما این افسانهای که دربارهی راه گفتیم، به نوعی کوتاه و خلاصهاش میکند.
نمی رسد به گریبان عافیت دستت
نکرده دست ز دامان مدعا کوتاه
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر موفق به رهایی از مشکلات و دردسرها نشدهای، نباید امید به آرامش و آسایش داشته باشی، زیرا برای رسیدن به این وضعیت باید به تلاش و خواستهات اعتنا بکنی و کوتاه نیایی.
توان به صبر خمش هرزه نالان را
که از مقام شود ناله درا کوتاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید بتواند بر خشم و احساسات منفی خود صبر و کنترل داشته باشد؛ زیرا اگر از حد و حدود خود فراتر رود و به داد و فریاد بپردازد، دیگر نمیتواند به درستی از مقام و جایگاه خود دفاع کند و صدایش به نالهای بیاثر تبدیل میشود.
ز پیچ و تاب دل افزود بیش طول امل
شود ز تاب زدن گرچه رشته ها کوتاه
هوش مصنوعی: از دل پر از پیچ و تاب و احساسات، آرزوها و انتظارها به وجود میآید. هرچقدر لحظات بلندتر و زمان بیشتر طولانی شود، این نگرانی و انتظار بیشتر میشود، حتی اگر شرایط و امکانات محدود باشد.
کند بلندی دعوی برهنه عورت جهل
که از کشیدن قد می شود قبا کوتاه
هوش مصنوعی: اگر کسی ادعای بزرگمنشی یا دانش را دارد اما در واقعیت از روی نادانی و بیاطلاعی است، این ادعا مانند لباسی زیبا میماند که در حقیقت مناسبتی ندارد و به او نمیخورد. به عبارتی، نادانی و جهل به او اجازه نمیدهد که به آن سطح بلندی که ادعا میکند، برسد و در نتیجه مانند لباسی کوتاه و نامناسب میماند.
ز بس که بر در بیگانگی زدم صائب
شد از خرابه من پای آشنا کوتاه
هوش مصنوعی: به دلیل بسیاری از رفت و آمدها و تلاشهایی که در عرصه تعلقخاطر و نزدیکی به دیگران داشتهام، حالا دیگر آشنایان به سوی من نمیآیند و دچار نوعی دوری و فاصله شدهام.