گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۹۷

به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه
کند درازی شب عمر شمع را کوتاه
گذشت آه من از نه فلک ز پستی قدر
که نارسایی طالع بود رسایی آه
به حرف و صوت سرآمد حیات من، غافل
که راه زود به افسانه می شود کوتاه
شد از سفیدی مو بیش دل سیاهی من
ز صبح حشر نشد جان غافلم آگاه
ز ناله ام جگر سنگ چون نگردد آب؟
مرا ز قیمت نازل فکنده اند به چاه
مراست دیده دل از حطام دنیا سیر
نیم شرار که سرکش شوم به مشت گیاه
علاقه سر مویی به دل بود بسیار
بس است لنگر پرواز چشم یک پر کاه
ز ذکر جهر مکن منع صوفیان زاهد
که عاشقند به بانگ بلند بر الله
کسی به مرتبه سروری سزاوارست
که ریشه کن ز دل خود کند محبت جاه
دو روزه دولت فصل بهار چندان نیست
که کج به طرف سر خود نهی چو غنچه کلاه
مخور فریب سعادت ز چرخ شعبده باز
که بیضه بهر شکستن نهند زیر کلاه
ز داغ لاله سیراب می توان دریافت
که می کند ته دل را شراب لعل سیاه
محیط پرخطر عشق ازان وسیع ترست
که بر کنار فتد موجه ای ازو به شناه
زیاده شد ز خط سبز سرگرانی حسن
غرور شاه یکی صد شود ز گرد سپاه
ز قطع رشته امید چند تاب خوری؟
ازین کلافه وسواس دست کن کوتاه
به من حرارت دوزخ چه می کند صائب؟
چنین که آب مرا کرده است شرم گناه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه
کند درازی شب عمر شمع را کوتاه
هوش مصنوعی: دل شفاف و روشن من به شدت از بدشانسی رنج می‌برد و شب‌های طولانی عمرم به مانند شمعی، آن را کوتاه کرده است.
گذشت آه من از نه فلک ز پستی قدر
که نارسایی طالع بود رسایی آه
هوش مصنوعی: عذاب و دردی که من دارم، از آسمان‌ها نیز فراتر رفته است. این درد به خاطر وضعیت پایین و ناپسند من است که ناشی از عدم خوش‌یمنی و سرنوشت ناپسند من است.
به حرف و صوت سرآمد حیات من، غافل
که راه زود به افسانه می شود کوتاه
هوش مصنوعی: زندگی من تنها به کلمات و صداها وابسته است، در حالی که غافلم که این مسیر به سرعت به داستان‌ها و افسانه‌ها تبدیل خواهد شد.
شد از سفیدی مو بیش دل سیاهی من
ز صبح حشر نشد جان غافلم آگاه
هوش مصنوعی: از سفیدی مو، دل من بیش از پیش تیره و تار شده است. از صبح قیامت، جان من غافل است و بیدار نشده است.
ز ناله ام جگر سنگ چون نگردد آب؟
مرا ز قیمت نازل فکنده اند به چاه
هوش مصنوعی: از صدای ناله‌ام، جگر سنگ هم آب می‌شود. به خاطر ارزانی و بی‌ارزشی خود، مرا در چاهی انداخته‌اند.
مراست دیده دل از حطام دنیا سیر
نیم شرار که سرکش شوم به مشت گیاه
هوش مصنوعی: دل من از دنیای فانی خسته است، و نمی‌خواهم که مانند شعله‌ای سرکش و طغیانی به سوی دنیا بروم.
علاقه سر مویی به دل بود بسیار
بس است لنگر پرواز چشم یک پر کاه
هوش مصنوعی: علاقه‌ای که وجود دارد، حتی به اندازه یک سر مویی هم باشد، کافی است. این علاقه می‌تواند مانند لنگری باشد که مانع از پرواز آرزوها و چشم‌ها می‌شود.
ز ذکر جهر مکن منع صوفیان زاهد
که عاشقند به بانگ بلند بر الله
هوش مصنوعی: از ذکر و یاد خدا با صدای بلند خودداری نکن، زیرا صوفیان زاهد عشق و ایمان دارند و با صدای بلند به خداوند عشق می‌ورزند.
کسی به مرتبه سروری سزاوارست
که ریشه کن ز دل خود کند محبت جاه
هوش مصنوعی: کسی لایق مقام رهبری است که محبت به مقام و جاه را از دل خود حذف کند.
دو روزه دولت فصل بهار چندان نیست
که کج به طرف سر خود نهی چو غنچه کلاه
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی در زندگی مانند فصل بهار تنها برای مدت کوتاهی پایدار است. بنابراین نباید به طرز نادرست و با بی‌توجهی به آن نزدیک شد، مثل گل‌به‌گلی که کلاه خود را به طور نادرست بر می‌دارد. در واقع، باید با احتیاط و احترام برخورد کرد تا از این دوره خوشی استفاده لازم را ببریم.
مخور فریب سعادت ز چرخ شعبده باز
که بیضه بهر شکستن نهند زیر کلاه
هوش مصنوعی: فریب خوشی‌های ظاهری را نخور، زیرا تقدیر مانند شعبده‌باز است که برای فریب دادن دیگران، نقشه‌هایی در سر دارد. آنها ممکن است به ظاهر چیزی زیبا و خوشایند ارائه دهند، اما در حقیقت، هدفشان شکستن و تخریب است.
ز داغ لاله سیراب می توان دریافت
که می کند ته دل را شراب لعل سیاه
هوش مصنوعی: از اشک و حسرت لاله می‌توان فهمید که در عمق دل، شراب تیره‌ای وجود دارد.
محیط پرخطر عشق ازان وسیع ترست
که بر کنار فتد موجه ای ازو به شناه
هوش مصنوعی: خطرهای عشق بسیار بیشتر از آن هستند که یک موج کوچک بتواند از آن عبور کند.
زیاده شد ز خط سبز سرگرانی حسن
غرور شاه یکی صد شود ز گرد سپاه
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت حسن به حدی رسیده که حتی در میدان نبرد، به مانند نشانه‌ای از سلطنت و قدرت، تمام توجه‌ها را به خود جلب می‌کند و باعث می‌شود که با آن وجودش، نیروی سپاه صد برابر قوی‌تر به نظر برسد.
ز قطع رشته امید چند تاب خوری؟
ازین کلافه وسواس دست کن کوتاه
هوش مصنوعی: چرا خودت را به خاطر ناامیدی اذیت می‌کنی؟ از این کلافه بودن و وسواس رها شو و کار را ساده‌تر بگیر.
به من حرارت دوزخ چه می کند صائب؟
چنین که آب مرا کرده است شرم گناه
هوش مصنوعی: من را حرارت دوزخ چه سودی می‌بخشد، وقتی که نمی‌توانم شرم گناه خود را تحمل کنم و همین آب سرد هم مرا شرمنده کرده است.