گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۹۶

به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟
این سپندی است که مرگ بسی آتش دیده
زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب
شانه زلف سیاهش به سمن پیچیده
گوهر راز مرا بر کف اظهار گذاشت
دیده اشک فشان از نگه دزدیده
چه غم از ناز خریدار گرانجان دارد؟
آن که از گرمی بازار دکان برچیده
از خیال گل رخسار تو هر قطره اشک
گل ابری است که در خون شفق غلطیده
گوهری را که ظفرخان نبود جوهریش
نشمارندش ارباب خرد سنجیده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟
این سپندی است که مرگ بسی آتش دیده
هوش مصنوعی: دل غم‌زده چگونه می‌تواند از جای خود حرکت کند؟ این وضعیت، نتیجه‌ی آتش‌سوزی زیادی است که مرگ به وجود آورده است.
زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب
شانه زلف سیاهش به سمن پیچیده
هوش مصنوعی: زخم عمیق من ناشی از حسرت بوی خوش مشک است و کباب شانه‌های زلف سیاه او در عطر سمن پیچیده شده است.
گوهر راز مرا بر کف اظهار گذاشت
دیده اشک فشان از نگه دزدیده
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از احساسات عمیق و پنهان خود سخن می‌گوید. انگار که چشمانش به طور ناخواسته رازهای درونی‌اش را فاش کرده‌اند، در حالی که از زبانه‌های اشک، احساساتش بیرون می‌ریزند و او نمی‌تواند آن‌ها را پنهان کند. به نوعی، در این لحظه، دلی معذب و ناامید را نشان می‌دهد که نمی‌تواند احساساتش را کنترل کند.
چه غم از ناز خریدار گرانجان دارد؟
آن که از گرمی بازار دکان برچیده
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که کسی که از رونق و شلوغی بازار بی‌خبر است، دغدغه‌ای درباره‌ی قیمت بالای کالاهای نایاب ندارد. در واقع، این فرد از وضعیت بازار و تب و تاب خرید و فروش بی‌خبر است و ناز و قیمت‌های بالا برای او اهمیتی ندارد.
از خیال گل رخسار تو هر قطره اشک
گل ابری است که در خون شفق غلطیده
هوش مصنوعی: اندیشه‌ام درباره چهره گل‌گون تو مانند هر قطره اشکی است که به‌عنوان ابر، در خون غروب غوطه‌ور شده است.
گوهری را که ظفرخان نبود جوهریش
نشمارندش ارباب خرد سنجیده
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند ظفرخان نباشد، پس آن گوهر را به حساب نمی‌آورند و تنها خردمندان می‌توانند ارزش واقعی آن را بشناسند.