گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۹۴

یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
سر چو خورشید به هر کوچه و بازارش ده
از تهیدستی حیرت زدگان بی خبرست
دستش از کار ببر راه به گلزارش ده
می برد سرکشی و ناز ز اندازه برون
همچو سرو از گره خاطر خود بارش ده
سرمه خواب ازان چشم سیه مست بشو
شمع بالین ز دل و دیده بیدارش ده
تا به خونابه کشان بهتر ازین پردازد
چندی از خون جگر ساغر سرشارش ده
تا مگر باخبر از صورت حالم گردد
به کف آیینه ای از حیرت دیدارش ده
آن بت سنگدل از پیچش ما بی خبرست
پیچ و تابی به رگ و ریشه چو زنارش ده
نیست از سنگ دلم، ورنه دعا می کردم
کز نکویان به خود ای عشق سروکارش ده
صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
هوش مصنوعی: ای خدا، به زلف آشفته‌ام رسیدگی کن و به چشمان دل‌شکسته‌ام بنگر و مرهمی بر دل بیمارم بگذار.
تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
هوش مصنوعی: برای ما که دل‌های خسته‌ای داریم، خدایا دلی از سنگ به کسی که می‌پرستد بده تا بهتر از این بر ما بگذرد.
چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
سر چو خورشید به هر کوچه و بازارش ده
هوش مصنوعی: وقتی عشق در وجودش بیدار می‌شود، مانند صبحی روشن، دلش را از قید و بند رها کن و همچون آفتاب، در هر کوچه و بازار به درخشش و زندگی ادامه دهد.
از تهیدستی حیرت زدگان بی خبرست
دستش از کار ببر راه به گلزارش ده
هوش مصنوعی: کسی که در فقر و ناداری به سر می‌برد، نمی‌داند که چه بر سر او می‌آید. بنابراین، می‌توان به او کمک کرد و راهی به سرسبزی و خوشبختی او فراهم کرد.
می برد سرکشی و ناز ز اندازه برون
همچو سرو از گره خاطر خود بارش ده
هوش مصنوعی: این بیت به بیان جلوه‌ها و زیبایی‌های عاشقانه اشاره دارد. شاعر می‌گوید که زیبایی و نازهایی که از شخصی می‌بیند، به حدی است که فراتر از حد و مرزهای معمول است. این زیبایی همچون سرو بلندی است که از میان گره‌ها و مشکلات زندگی خود را بالا می‌کشد و بر همه چیز غلبه می‌کند. در واقع، شاعر از شنیدنی‌ها و ویژگی‌های مثبت شخصی سخن می‌گوید که قلبش را به تسخیر خود درآورده است و این عشق و زیبایی را ستایش می‌کند.
سرمه خواب ازان چشم سیه مست بشو
شمع بالین ز دل و دیده بیدارش ده
هوش مصنوعی: برای این چشم سیاه مست، خواب را با سرمه بمال، و شمعی را در کنار بالین بگذار تا دل و چشمانش را بیدار کنی.
تا به خونابه کشان بهتر ازین پردازد
چندی از خون جگر ساغر سرشارش ده
هوش مصنوعی: بهتر است که چندی از احساسات و دردهای عمیق خود بگوییم، تا دل ما با شادی و عشق پر شود.
تا مگر باخبر از صورت حالم گردد
به کف آیینه ای از حیرت دیدارش ده
هوش مصنوعی: به امید اینکه از حالت و وضعیت من باخبر شود، یک آئینه از حیرت دیدارش به من دهد.
آن بت سنگدل از پیچش ما بی خبرست
پیچ و تابی به رگ و ریشه چو زنارش ده
هوش مصنوعی: آن معشوق سنگدل از درد و غم ما بی‌خبر است. ما همچنان در غصه و پیچ و تاب عشق او گرفتاریم.
نیست از سنگ دلم، ورنه دعا می کردم
کز نکویان به خود ای عشق سروکارش ده
هوش مصنوعی: دل من به سختی سنگ نیست، در غیر این صورت دعا می‌کردم که ای عشق، از میان نیکان به من توجه کنی.
صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
هوش مصنوعی: این شعر به دنبال یاری است که به وی آسیب رسانده و شاعر به درگاه خداوند دعا می‌کند تا چنین یاری را به او بدهد. در واقع، این شاعر به وجود کسی فکر می‌کند که همواره برایش دردسرساز بوده و از خدا درخواست می‌کند تا چنین شخصی را به او عطا کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1404/07/25 20:09
Mohammad Safa

سلام

متن روان و برگردان این غرل که هوش مصنوعی نباشه باید از کجا پیدا کنم؟