غزل شمارهٔ ۶۵۸۶
نه تبخاله است بر گرد دهان یار افتاده
که گوهرها برون از مخزن اسرار افتاده
کدامین سرو بالا را گذار افتاده بر گلشن؟
که از خمیازه دست شاخ گل از کار افتاده
به چین عاریت دامان استغنا نیالاید
ز بس شمشیر ابروی تو جوهردار افتاده
نگیرد پرده غفلت اگر چشم عزیزان را
متاع یوسفی در هر سر بازار افتاده
به آب روی خود در منتهای عمر می لرزم
به دست رعشه دارم ساغر سرشار افتاده
مجو در سایه بال هما امنیت خاطر
که این گنج گهر در سایه دیوار افتاده
که می گوید ثمر در پختگی بر خاک می افتد؟
سر منصور از خامی به پای دار افتاده
فلک بیهوده می گردد طرف با آه گرم من
سپر پوچ است با تیغی که لنگردار افتاده
نشوید گرد خواب غفلت از چشم گرانخوابم
ز بس سیلاب عمر من سبکرفتار افتاده
بود غافل ز دام زیر خاکم چشم ظاهربین
وگرنه رشته تسبیح از زنار افتاده
زند بر سنگ سر از غیرت کلک گهربارم
اگر چه تیشه فرهاد شیرین کار افتاده
کدامین سروبالا را خدایا در نظر دارد
که مهر عالم آرا را ز سر دستار افتاده
ازان صائب سر از پای خجالت برنمی دارم
که رزقم چون قلم گفتار بی کردار افتاده
غزل شمارهٔ ۶۵۸۵: به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهستهغزل شمارهٔ ۶۵۸۷: مدان از بی نیازی طبع من گر سرکش افتاده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه تبخاله است بر گرد دهان یار افتاده
که گوهرها برون از مخزن اسرار افتاده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جذابیت چهره محبوب، مانند تلالو گوهرهای قیمتی است که از یک مخزن پنهان بیرون آمدهاند. زیبایی او چنان دلرباست که هیچ کس نمیتواند از آن غافل شود و همه را به خود جذب میکند.
کدامین سرو بالا را گذار افتاده بر گلشن؟
که از خمیازه دست شاخ گل از کار افتاده
هوش مصنوعی: کدام درخت بلند به گلستان افتاده که از خواب غفلت شاخسارش به زمین افتاده است؟
به چین عاریت دامان استغنا نیالاید
ز بس شمشیر ابروی تو جوهردار افتاده
هوش مصنوعی: دامان بینیازی به چین عاریت نمیآید، چرا که زیبایی و جذابیت ابروی تو با شمشیری که دارد، بسیار ارزشمند و گرانبهاست.
نگیرد پرده غفلت اگر چشم عزیزان را
متاع یوسفی در هر سر بازار افتاده
هوش مصنوعی: اگر چشمهای عزیزان از پرده غفلت بیرون بیاید، حتی اگر کالای با ارزشی در هر گوشه بازار باشد، به آن توجه خواهند کرد.
به آب روی خود در منتهای عمر می لرزم
به دست رعشه دارم ساغر سرشار افتاده
هوش مصنوعی: در آخرین لحظات عمرم، نگران زیبایی و آبرویم هستم. دستم به خاطر لرزشی که دارم، نمیتواند ساغر پر از شراب را به خوبی نگه دارد.
مجو در سایه بال هما امنیت خاطر
که این گنج گهر در سایه دیوار افتاده
هوش مصنوعی: به دنبال آرامش و اطمینان خاطر در مکانهایی که ظاهراً امن به نظر میرسند نباش، زیرا این گنجینه ارزشمند ممکن است در کنار دیواری که به نظر محکم میرسد، قرار گرفته باشد و در واقع در معرض خطر باشد.
که می گوید ثمر در پختگی بر خاک می افتد؟
سر منصور از خامی به پای دار افتاده
هوش مصنوعی: آیا کسی میگوید که میوه در زمان رسیدن به زمین میافتد؟ سر منصور به دلیل ناپختگی به پای دار افتاده است.
فلک بیهوده می گردد طرف با آه گرم من
سپر پوچ است با تیغی که لنگردار افتاده
هوش مصنوعی: آسمان بیهدف در حال چرخش است و نالههای گرم من بیفایده به نظر میآیند. سپر من در برابر مشکلات بیاثر است و همچون شمشیری که از کار افتاده، هیچ کاربردی ندارد.
نشوید گرد خواب غفلت از چشم گرانخوابم
ز بس سیلاب عمر من سبکرفتار افتاده
هوش مصنوعی: خواب غفلت و بیخبر از زندگی، مانند گرد و غبار که بر روی چشمها نشسته، پاک نمیشود. من به خاطر گذر سریع و بیملاحظه زمان، در این حالت به خواب رفتهام.
بود غافل ز دام زیر خاکم چشم ظاهربین
وگرنه رشته تسبیح از زنار افتاده
هوش مصنوعی: در حالی که من از وضعیت خود غافل بودم و به ظاهر چیزها توجه میکردم، در واقع خود را در دام مشکلات و سختیها مشاهده میکنم؛ چرا که مانند دانههای تسبیحی هستم که از رشتهاش جدا شده و بیهدف در زمین افتادهام.
زند بر سنگ سر از غیرت کلک گهربارم
اگر چه تیشه فرهاد شیرین کار افتاده
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عزم و ارادهی آهنین خود اشاره میکند و میگوید که اگرچه ممکن است مشکلات و موانع زیادی در سر راهش وجود داشته باشد، اما او هرگز تسلیم نخواهد شد و با تمام قدرت به ادامهی مسیر خود ادامه میدهد. همچنین به نوعی به قهرمانی و تلاشهای سختی که در گذشته انجام شده، اشاره میشود.
کدامین سروبالا را خدایا در نظر دارد
که مهر عالم آرا را ز سر دستار افتاده
هوش مصنوعی: کدامین سرو بلند را ای خدا در نظر داری که مهر زیبای عالم را از سر عمامهاش افتاده میبینی؟
ازان صائب سر از پای خجالت برنمی دارم
که رزقم چون قلم گفتار بی کردار افتاده
هوش مصنوعی: من از شرم و خجالت هرگز سر از پا نمیشناسم، زیرا در زندگیام، مانند قلمی که تنها کلمات را مینویسد، عمل و کردار خاصی ندارم و فقط به حرف زدن اکتفا کردهام.