گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۸۵

به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهسته
بلی کم زور می گردد کمان آهسته آهسته
ز بس گرد سرش گشتم ز بس در پایش افتادم
به من مایل شد آن سرو روان آهسته آهسته
ازان نازک نهال ای دل به بوی گل قناعت کن
به حاصل می رسد نخل جوان آهسته آهسته
همین معنی است بر حسن مدارا حجت ناطق
که مرغی یاد می گیرد زبان آهسته آهسته
به کم کردن توان از دست افیون جان بدر بردن
ببر پیوند از خلق جهان آهسته آهسته
ز پیری می کند برگ سفر یک یک حواس من
ز هم می ریزد اوراق خزان آهسته آهسته
دل روشن درین وحشت سرا دایم نمی ماند
هوا می گیرد این شمع از میان آهسته آهسته
به مویی می توان از چرب نرمی برد گویی را
چه دلها برد آن نازک میان آهسته آهسته
حریف دلبران شهر قزوین نیستی صائب
بکش خود را به شهر اصفهان آهسته آهسته

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهسته
بلی کم زور می گردد کمان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: به من آن بی‌عاطفه کم‌کم نرم و متمایل می‌شود، درست مثل کمانی که به آرامی و کم‌کم خم می‌شود و قدرتش را از دست می‌دهد.
ز بس گرد سرش گشتم ز بس در پایش افتادم
به من مایل شد آن سرو روان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی دور او چرخیدم و بارها در پایش باختم، کم‌کم به من توجه کرد و به طور آهسته به من نزدیک شد.
ازان نازک نهال ای دل به بوی گل قناعت کن
به حاصل می رسد نخل جوان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: ای دل، به جای خواستن چیزهای بزرگ و عالی، به زیبایی‌های کوچک و خوشبو مانند گل‌ها قناعت کن، چرا که به مرور زمان، میوه‌های شیرین و ارزشمندی نیز به دست خواهد آمد.
همین معنی است بر حسن مدارا حجت ناطق
که مرغی یاد می گیرد زبان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حسن مدارا و خوش رفتاری به گونه‌ای است که باید به آرامی و به تدریج یاد گرفته شود، مانند اینکه یک پرنده به تدریج زبان را می‌آموزد.
به کم کردن توان از دست افیون جان بدر بردن
ببر پیوند از خلق جهان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: با کاهش دادن نوعی قدرت و تأثیر منفی، می‌توان از زحمت‌های زندگی رهایی پیدا کرد و به تدریج از وابستگی‌های دنیایی کاست.
ز پیری می کند برگ سفر یک یک حواس من
ز هم می ریزد اوراق خزان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: به دلیل پیری، هر روز از سفر زندگی یک یک توانایی‌ها و حواس من به تدریج از هم می‌ریزد، مانند برگ‌های درختان در فصل پاییز که آرام آرام می‌ریزند.
دل روشن درین وحشت سرا دایم نمی ماند
هوا می گیرد این شمع از میان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: دل روشن و شاداب در این فضای پر از تاریکی و ناامیدی نمی‌تواند دائماً باقی بماند. این شمع (نماد امید و روشنی) به آرامی و به تدریج خاموش می‌شود.
به مویی می توان از چرب نرمی برد گویی را
چه دلها برد آن نازک میان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: به راحتی می‌توان از نرمی و لطافت یک مو خبری برداشت، گویی که دل‌ها را این قسمت نازک و حساس به آرامی به درد می‌آورد.
حریف دلبران شهر قزوین نیستی صائب
بکش خود را به شهر اصفهان آهسته آهسته
هوش مصنوعی: تو در مقایسه با دلبری‌های شهر قزوین نمی‌توانی رقیب باشی، صائب، بهتر است آرام و با احتیاط به شهر اصفهان بروی.