غزل شمارهٔ ۶۵۸۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
آهسته آهسته...!
مرا با خویش خواهد برد غم آهسته آهسته
شب شیطانی و نفس و ستم آهسته آهسته
تو ای آیینه در آیینه در آیینه نورانی
شبی بگذار بر چشمم قدم آهسته آهسته
بگو امشب کدامین سمت و سو آیینه می پاشی
که بر جا پای تو بوسه زنم آهسته آهسته
چنان می سوزم از خال سیاه روی مه پوشت
که خالی مانده یادم از خودم آهسته آهسته
بیا یک شب فقط یک شب تماشا کن مرا وقتی
که می گریم به نامت دم به دم آهسته آهسته
زمین در انتظارت گرد خود از درد می پیچ
د زمان افتاد گویی از قدم آهسته آهسته
مرا با خویش خواهی برد، می دانم و الا من
کنار یاد تو جان می دهم آهسته آهسته
تمام آسمان را بسته می بینم دری بگشای!
که دارم از خودم دل می کنم آهسته آهسته...!
سید محمدعلی رضازاده (عاصی)، فریدونکنار
آهسته آهسته
شبی آخر ز کوی تو روم آهسته آهسته
غم عشقت ولی باخود برم آهسته آهسته
نمیدانی تواحوالم تویی که خفته ای خفته
چه سودایی شبانگاهان دهم آهسته آهسته
مثال شمع میسوزددلم یک ذره یک ذره
فدای توزسرتاپاشوم آهسته آهسته
قدم نه روی مژگانم ولی پیوسته پیوسته
سرم راجای
پای تونهم آهسته آهسته
ندارم تاب هجرانت بیاپیش من خسته
به زلفت شانه بامژگان زنم آهسته آهسته
به بالینم بیاامشب بیادراین شب آخر
به موهایت نوازش کن تنم آهسته آهسته
توحتی لحظه ای جانانرفتی ازخیال من
کسی که رفته ازیادت منم آهسته آهسته
برای مقدمت جانم بودیک تحفه ناچیز
بیاجانم بگیراما صنم آهسته آهسته
کورش
عمردرگذرهست آهسته آهسته
خوشی هم درگذرهست آهسته آهسته
با سلام
در بیت معروف این غزل در یک نسخه قدیمی از اشعار صائب اینطور بود
سرایی را که صاحب نیست وی را ، نیست معمارش
دل بی عشق می گردد خراب ، آهسته آهسته
به نظرم این ضبط با توجه به زبان غزلهای هندی ، بهتر آمد. کمااینکه معمار بودن ویرانی هم زیباست...
شبی آیم به سویت ای نگار آهسته آهسته
شب دور از غم این روزگار آهسته آهسته
توی شادخت شعر حافظ و سعدی شیرازی
بخوانم تا سحر از تو نگار آهسته آهسته
دم صبح گر ببینم یک نظر زیبایی رویت
فدای تو شوم سر تا به پای آهسته آهسته
به روی ماه تو دل دادن است یک تحفه ناچیز
بیا جانم بگیر ، أما نگار آهسته آهسته
(آرین نذیری)
مسئول محترم سایت گرانمایه گنجور،
چرا هر نظری رو زیر شعر ارزشمند صائب اضافه میکنید و میپذیرید؟
بعضی از شعرهای آقایان معر هم نیست .....
نمایانگشتیاز پشتِ نقابآهستهآهسته
و دریایخیالیشد سرابآهستهآهسته
نسیمیمیبرد ابر به زیر نور مه بینی
شود کوه دروغینت حباب آهسته آهسته
مهر_أبی
شبی رفتم به بالینِ نگار آهسته آهسته
نقاب از روی او کردم کنار آهسته آهسته
بگفتا کیستی ای بی هدف اندر کنار من
بگفتم عاشقِ مجنونِ زار آهسته آهسته
فشردم دست هایش را بگفتا با غضب ناکی
میفشر دست هایم را، بمال آهسته آهسته
دو دستِ نا رسای خود کمندِ گردنش کردم
کشیدم آن پری را در کنار آهسته آهسته
لبِ لعلش چو بوسیدم زروی ناز بامن گفت
که ای نا قابلِ ناکرده کار ! آهسته آهسته
فلک بر مرگِ من خود را چرا بد نام میسازی
که میمیرم زهجرِ روی یار آهسته آهسته
(صوفی "عشقری")