غزل شمارهٔ ۶۵۸۲
صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته
نزاکت رشته جان را بر آن موی کمر بسته
سری از کوچه هر رگ برآورده است مژگانش
ز شوخی تهمت خون بر زبان نیشتر بسته
پریشانان همه جمعند و آن نازک میان حاضر
که غیر از زلف، دیگر طرف ازان طرف کمربسته؟
نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
که چون بادام آوردند در باغم نظربسته
برآورده است از دل جوش چندین عقده مشکل
گمان سادهلوحان این که (ما کمر بسته)
نفس از سینه مجروح چون زخمی برون آید
که آب چشمه پیکان سپهرم در جگر بسته
همانا دل شکست از من درین دریا حبابی را
که چندین صف کمر در کشتنم موج خطر بسته
غزل شمارهٔ ۶۵۸۱: تیشه زد بر پای خود هر کس که زد بر پای کوهغزل شمارهٔ ۶۵۸۳: به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته
نزاکت رشته جان را بر آن موی کمر بسته
هوش مصنوعی: زیبایی صبحگاهی گلزار، به سبب جوی آبی است که در آن جاریست و لطافتش مانند رشتهای است که جان را به موی کمر آراسته پیوند میزند.
سری از کوچه هر رگ برآورده است مژگانش
ز شوخی تهمت خون بر زبان نیشتر بسته
هوش مصنوعی: چشمهای او با شوخی و بازی، به قدری نافذ و تیز هستند که هر کس را تحت تأثیر قرار میدهد. او به راحتی میتواند با ناز و فریب، دیگران را به توهین و اتهام بیندازد، در حالی که خود را به سکوت و آرامش نشان میدهد.
پریشانان همه جمعند و آن نازک میان حاضر
که غیر از زلف، دیگر طرف ازان طرف کمربسته؟
هوش مصنوعی: همه دلتنگان دور هم جمع شدهاند، اما آن زیبای نازک که فقط زلفهایش دیده میشود و کمربندش هم بر پهلوش بسته است، در اینجا حاضر است.
نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
که چون بادام آوردند در باغم نظربسته
هوش مصنوعی: چرا باید افسوس بخورم که هیچکس به من نگاه نمیکند؟ اکنون که در باغم بادام آوردهاند و من بهدور از همه چیز نشستهام.
برآورده است از دل جوش چندین عقده مشکل
گمان سادهلوحان این که (ما کمر بسته)
هوش مصنوعی: دل آدمی پر از ناراحتیها و دشواریها است، به طوری که برخی با نادانی فکر میکنند که ما در تلاشیم و سخت کار میکنیم؛ در حالی که واقعیت، عمق ماجرا را نمیفهمند.
نفس از سینه مجروح چون زخمی برون آید
که آب چشمه پیکان سپهرم در جگر بسته
هوش مصنوعی: نفس زخمخوردهای از سینه خارج میشود، مانند زخم عمیق که دردش را حس میکنم. مثل اینکه درد و رنجی که از زندگی و مشکلات دارم، در درونم ایجاد شده و احساس میکنم که همچون پیکانی از آسمان به قلبم نشسته است.
همانا دل شکست از من درین دریا حبابی را
که چندین صف کمر در کشتنم موج خطر بسته
هوش مصنوعی: دل من در این دریا، مثل حبابی شکست که در برابر امواج خطر، تلاطم و فشار زیادی را تجربه کرده است.