غزل شمارهٔ ۶۵۷۸
بر دل ارباب حاجت دست خود بی زر منه
آستین خشک را بر دیده های تر منه
دولت ده روزه دنیا بود نقشی بر آب
دل به نقش موج در دریای بی لنگر منه
چشم بر راه تو دارد از نگین دان تاج زر
دل به زندان صدف زنهار چون گوهر منه
بستر آرام رهرو دامن منزل بود
تا نگیری دامن منزل به بالین سر منه
جز در دل نیست امید گشاد از هیچ در
تا در دل می توان زد دست بر هر در منه
تا در آتش می توان بودن، مکن یاد بهشت
هست تا خون جگر، لب بر لب کوثر منه
نقد خود را نسیه کردن نیست کار عاقلان
بر زمین پیش خسیسان چهره چون زر منه
تا نسازی قطره خود را درین دریا گهر
دست خود را چون صدف بر روی یکدیگر منه
می به روی تازه رویان نشأه دیگر دهد
در بهاران صائب از کف شیشه و ساغر منه
غزل شمارهٔ ۶۵۷۷: بی تأمل بر بساط پاکبازان پا منهغزل شمارهٔ ۶۵۷۹: دل ز غفلت چون خودآرایان به رنگ و بو منه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر دل ارباب حاجت دست خود بی زر منه
آستین خشک را بر دیده های تر منه
هوش مصنوعی: اگر به دلی که از نیاز پر است، دستی بدون ثروت بگذاری، نخواهی توانست بر چشمان اشک آلود تاثیر بگذاری.
دولت ده روزه دنیا بود نقشی بر آب
دل به نقش موج در دریای بی لنگر منه
هوش مصنوعی: دولت و خوشیهای دنیا گذرا و زودگذر هستند، مانند نقشی که بر روی آب باقی نمیماند. پس بهتر است به دل بستن به این شادیها و آرزوهای دنیوی که مانند موج در دریای بیثبات زندگی هستند، نپردازیم.
چشم بر راه تو دارد از نگین دان تاج زر
دل به زندان صدف زنهار چون گوهر منه
هوش مصنوعی: چشم من به راه توست و مانند نگینی در تاج زر، دل من در زندان صدف گرفتار است. ای کاش مانند گوهر، مرا رها کنی.
بستر آرام رهرو دامن منزل بود
تا نگیری دامن منزل به بالین سر منه
هوش مصنوعی: آرامش و آسایش برای مسافران در بستر منزل است؛ پس تا زمانی که به مقصد نرسی، نباید بار سنگین آن را به دوش بکشی.
جز در دل نیست امید گشاد از هیچ در
تا در دل می توان زد دست بر هر در منه
هوش مصنوعی: امید را نباید در جای دیگری جستجو کرد، زیرا تنها در دل انسان میتواند وجود داشته باشد. تا زمانی که بر در دل خود بزنیم، میتوانیم به هر در دیگری دست پیدا کنیم. پس به درهای دیگر توجه نکنیم و فقط به درون خود نگاه کنیم.
تا در آتش می توان بودن، مکن یاد بهشت
هست تا خون جگر، لب بر لب کوثر منه
هوش مصنوعی: اگر میتوانی در آتش سختیها و مشکلات زندگی بمانی و خوشحال باشی، دیگر به یاد بهشت و نعمتهای آن نباش. تا وقتی که درد و رنج قلبت را میسوزاند، لب خود را از آب گوارای کوثر دور نگهدار.
نقد خود را نسیه کردن نیست کار عاقلان
بر زمین پیش خسیسان چهره چون زر منه
هوش مصنوعی: به صرف کردن و خرج کردن داراییهای خود به گونهای که به نظر بیهوده یا ناپسند بیاید، کار عقلای افراد نیست. در میان افراد بیکفایت و نالایق، خود را به نمایش نگذار و ارزش خود را پایین نیاور.
تا نسازی قطره خود را درین دریا گهر
دست خود را چون صدف بر روی یکدیگر منه
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی خود را در این دریا متمایز کنی، مانند یک صدف، انگشتانت را روی هم نگذار.
می به روی تازه رویان نشأه دیگر دهد
در بهاران صائب از کف شیشه و ساغر منه
هوش مصنوعی: شراب بر صورتهای تازه، جوانی و نشاطی دیگر میبخشد. در روزهای بهاری، صائب، از دست شیشه و جام، آن را رها کن.