غزل شمارهٔ ۶۵۷۶
رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است
پنبه بر داغ پلنگ خشمگین بیجا منه
دست خالی بر دل محتاج می باشد گران
چون نداری خرده زر، دست بر دلها منه
روح قدسی را مکن صائب اسیر آب و گل
شرم کن، بار خران بر گردن عیسی منه
با وجود بی بری در هیچ محفل پا منه
برنداری باری از دل، بار بر دلها منه
شمع از گردن فرازی سر به جای پا نهاد
ترک کن گردنکشی، سر را به جای پا منه
حیرت و آسودگی را فرق کن از یکدگر
تهمت غفلت به چشم دوربین ما منه
مانع سیل سبک جولان نگردد کوچه بند
عاشقان را آستین بر چشم خونپالا منه
گر نمی خواهی شود پامال حسن خدمتت
وقت رفتن میهمان را کفش پیش پا منه
نام هر کس در خور سنگ نشان گردد بلند
پشت آسایش به کوه قاف ای عنقا منه
در نیام تنگ نتواند دو تیغ آسوده شد
برنیایی تا ز خود در خلوت ما پا منه
غزل شمارهٔ ۶۵۷۵: در دل از نادان فزون صاحب هنر دارد گرهغزل شمارهٔ ۶۵۷۷: بی تأمل بر بساط پاکبازان پا منه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است
پنبه بر داغ پلنگ خشمگین بیجا منه
هوش مصنوعی: به ستمکاران رحم کردن، در واقع ظلم به دیگران است. نباید بیدلیل و نابهجا به موجوداتی که خشمگین و خطرناک هستند، نزدیک شد.
دست خالی بر دل محتاج می باشد گران
چون نداری خرده زر، دست بر دلها منه
هوش مصنوعی: وقتی دستی خالی و بیچیزی در دل کسی نیاز دارد، این وضعیت برای او دشوار است. بنابراین اگر چیزی نداری، بهتر است وارد دلها نشوی و آسیب نرسانی.
روح قدسی را مکن صائب اسیر آب و گل
شرم کن، بار خران بر گردن عیسی منه
هوش مصنوعی: روح مقدس را در بند دنیا و مادیات نگذار، شرم کن و بار سنگین دنیا را بر دوش عیسی قرار نده.
با وجود بی بری در هیچ محفل پا منه
برنداری باری از دل، بار بر دلها منه
هوش مصنوعی: اگر در هیچ جمعی احساس تنهایی میکنی، خودت را در آنجا نبر، چرا که نمیتوانی دردی از دل دیگران کم کنی و نباید بار دیگری بر دوش دلها بگذاری.
شمع از گردن فرازی سر به جای پا نهاد
ترک کن گردنکشی، سر را به جای پا منه
هوش مصنوعی: شمع که به خاطر بلندیاش، سرش را به جای پا میگذارد، باید این رفتار را کنار بگذارد. به جای اینکه از خود خواستن و سرکشی کند، بهتر است به جای خود بماند و به همان شکلی که هست، قانع باشد.
حیرت و آسودگی را فرق کن از یکدگر
تهمت غفلت به چشم دوربین ما منه
هوش مصنوعی: تفاوت حیرت و آرامش را از یکدیگر تشخیص بده؛ به چشمان تیزبین ما اتهام غفلت نزن.
مانع سیل سبک جولان نگردد کوچه بند
عاشقان را آستین بر چشم خونپالا منه
هوش مصنوعی: جولان عاشقان از رفت و آمد سیل نمیتواند متوقف شود، پس آستین خود را از چشم خونین بردارید.
گر نمی خواهی شود پامال حسن خدمتت
وقت رفتن میهمان را کفش پیش پا منه
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که حسن و زیبایی خدمتران تو زیر پا برود، وقتی مهمان میرود، کفش را در جلوی پای او نگذار.
نام هر کس در خور سنگ نشان گردد بلند
پشت آسایش به کوه قاف ای عنقا منه
هوش مصنوعی: هر کسی که نامش بر سنگی حک شود، نشانهای از بلندای اوست. ای عنقا، تو به دنبال آسایش و آرامش در کوه قاف نرو.
در نیام تنگ نتواند دو تیغ آسوده شد
برنیایی تا ز خود در خلوت ما پا منه
هوش مصنوعی: در جایی که فضا تنگ و محدود است، نمیتوان دو تیغ را به راحتی نگه داشت. بنابراین باید از خود دوری کرد و در خلوت، به آرامش دست یافت.