گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۷۰

عمر خود صرف نصیحت ساختم بی فایده
در زمین شور تخم انداختم بی فایده
چون جرس از ناله بیهوده در این کاروان
خویشتن را از زبان انداختم بی فایده
بود وصل کعبه مقصود در بی توشگی
من به فکر زاد، موسم باختم بی فایده
بود در بی خانمانی عشرت روی زمین
من ز آب و گل عمارت ساختم بی فایده
هیچ نقشی بر مراد چشم من صورت نبست
سالها آیینه را پرداختم بی فایده
از سبک مغزی درین دریای بی ساحل چو موج
لنگر تمکین خود را باختم بی فایده
در خطرگاهی که دامن بر کمر بسته است کوه
من ز غفلت رخت خواب انداختم بی فایده
بود بیرون از جهت آن کعبه حاجت روا
من به هر جانب ز غفلت تاختم بی فایده
با وجود بی بری، در حلقه آزادگان
گردن دعوی چو سرو افراختم بی فایده
چون دو لب تیغ دودم صائب ز بستن می شود
من چرا تیغ زبان را آختم بی فایده؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمر خود صرف نصیحت ساختم بی فایده
در زمین شور تخم انداختم بی فایده
هوش مصنوعی: عمر خود را در نصیحت کردن دیگران گذرانده‌ام، اما نتیجه‌ای نداشته است. مانند اینکه در زمین بی‌ثمر دانه بکارم که هیچ فایده‌ای نداشته باشد.
چون جرس از ناله بیهوده در این کاروان
خویشتن را از زبان انداختم بی فایده
هوش مصنوعی: چون صدای زنگ جرس بیهوده است، من هم در این جمع به ناله و شکایت پرداختم که هیچ فایده‌ای ندارد.
بود وصل کعبه مقصود در بی توشگی
من به فکر زاد، موسم باختم بی فایده
هوش مصنوعی: در زمان غیبت تو، وصل به کعبه برای من بی‌معناست. به فکر دستاوردها و مسافرت‌هایم هستم، اما در این حالت از تلاش‌هایم نتیجه‌ای نمی‌گیرم.
بود در بی خانمانی عشرت روی زمین
من ز آب و گل عمارت ساختم بی فایده
هوش مصنوعی: در زمان بی‌خانمانی، زندگی‌ام را با لذت در این دنیا گذراندم، ولی از خاک و آب فقط یک سازه بی‌فایده ساختم.
هیچ نقشی بر مراد چشم من صورت نبست
سالها آیینه را پرداختم بی فایده
هوش مصنوعی: چندین سال است که سعی می‌کنم به دنبال کسی باشم که به دلم بنشیند، اما هیچ وقت موفق نشده‌ام و همه تلاش‌هایم بی نتیجه مانده است.
از سبک مغزی درین دریای بی ساحل چو موج
لنگر تمکین خود را باختم بی فایده
هوش مصنوعی: به خاطر سبک‌مغزی و ندانم‌کاری‌ام در این دریای بی‌پایان، مانند موجی که لنگر ندارد، توانستم خود را از دست بدهم و این کار بی‌فایده بود.
در خطرگاهی که دامن بر کمر بسته است کوه
من ز غفلت رخت خواب انداختم بی فایده
هوش مصنوعی: در نقطه‌ای که خطرناک است و برای آماده شدن دامن را به کمر بسته‌ام، از غفلت خود بیدار شده‌ام، اما این تلاش بیهوده به نظر می‌رسد.
بود بیرون از جهت آن کعبه حاجت روا
من به هر جانب ز غفلت تاختم بی فایده
هوش مصنوعی: از آن کعبه که پاسخ‌گوی نیازهایم بود، به هر سو از بی‌خبری رفتم، ولی نتیجه‌ای نگرفتم.
با وجود بی بری، در حلقه آزادگان
گردن دعوی چو سرو افراختم بی فایده
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در شرایط سختی قرار دارم، به جمع آزادگان پیوسته‌ام و بی‌فایده ادعای بزرگی می‌کنم.
چون دو لب تیغ دودم صائب ز بستن می شود
من چرا تیغ زبان را آختم بی فایده؟
هوش مصنوعی: زمانی که دو لب من همچون تیغ تیز است، چرا من باید زبانم را کنترل کنم و چیزی نگوییم که بی‌ثمر باشد؟