غزل شمارهٔ ۶۵۶۸
این چه خورشیدست یارب از افق تابان شده؟
کز تماشایش فلک یک دیده حیران شده
می شود خورشید تابان را گلاب پیرهن
هر که را دل آب چون شبنم درین بستان شده
می دود گوی سعادت در رکاب دولتش
قامت هر کس ز بار درد چون چوگان شده
شکوه از پست و بلند دهر کافرنعمتی است
سیل در کهسار از سختی سبک جولان شده
می برد دل بس که شیرین کاری فرهاد من
خانه آیینه بر شیرین لبان زندان شده
گرد خواری پیش خیز کاروان عزت است
حسن یوسف خوش قماش از سیلی اخوان شده
روزن خورشید را کرده است دود دل سیاه
بس که دل بر آتش رخسار او بریان شده
از شکوه خود سبک کرده است کوه قاف را
هر که چون عنقا ز چشم مردمان پنهان شده
چرب نرمی را نباشد چوبکاری در قفا
از خلال آسوده است آن کس که بی دندان شده
می تواند شهپر اقبال چون شاهین گشود
پیش هر کس چون ترازو سنگ و زر یکسان شده
در دل صافم غبار کینه نتوان یافتن
مهره گل در محیطم گوهر غلطان شده
ماه عیدم در غبار از چشم پنهان گشته است
تا به ساحل کشتیم زین بحر بی پایان شده
گشتم از اشک ندامت مخزن گنج گهر
خانه من چون صدف معمور ازین باران شده
هر که را آیینه گشت از خودنمایی سد راه
چون سکندر ناامید از چشمه حیوان شده
از کمان آسمان صائب گشاد دل مجو
خنده سوفار اینجا غنچه چون پیکان شده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چه خورشیدست یارب از افق تابان شده؟
کز تماشایش فلک یک دیده حیران شده
هوش مصنوعی: این چه نور و روشنایی است که از افق سر برآورده؟ که به خاطر دیدنش، آسمان هم شگفتزده و متعجب شده است.
می شود خورشید تابان را گلاب پیرهن
هر که را دل آب چون شبنم درین بستان شده
هوش مصنوعی: هر کس که دلش پاک و زلال باشد، میتواند نور و زیبایی خورشید را در وجود خود حس کند، مانند گلابی که در پیراهنش تفت میخورد و همچون شبنم در باغی میدرخشد.
می دود گوی سعادت در رکاب دولتش
قامت هر کس ز بار درد چون چوگان شده
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که خوشبختی مانند یک توپ در دنبالهٔ موفقیت حرکت میکند و هر فردی که از بار درد و رنج رنجیده است، به مانند میدانی است که برای بازی چوگان مهیا شده است. به عبارتی، موفقیت و خوشبختی باعث میشود که درد و رنج دیگران به حاشیه برود و حیات افراد تحت تأثیر این احساس قرار گیرد.
شکوه از پست و بلند دهر کافرنعمتی است
سیل در کهسار از سختی سبک جولان شده
هوش مصنوعی: انتقاد از فراز و نشیبهای زندگی نشانهای از بیصبر بودن است، مانند اینکه سیلابی در کوهستان از شدت فشار و سختی به طرز ملایمی به راه میافتد.
می برد دل بس که شیرین کاری فرهاد من
خانه آیینه بر شیرین لبان زندان شده
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تأثیر شیرینی رفتار فرهاد قرار گرفته است، تا جایی که خانهای که شبیه آینه است، در لبان شیرین او زندانی شده است.
گرد خواری پیش خیز کاروان عزت است
حسن یوسف خوش قماش از سیلی اخوان شده
هوش مصنوعی: شکوه و عزت کاروان به خاطر این است که یوسف زیبا با وجود برخوردهای نادرست برادرانش، هنوز درخشیده و محبوبیت خود را حفظ کرده است.
روزن خورشید را کرده است دود دل سیاه
بس که دل بر آتش رخسار او بریان شده
هوش مصنوعی: دود دل سیاه، روزنههای نور خورشید را بسته است، به حدی که دل به خاطر حرارت عشق او در آتش سوخته است.
از شکوه خود سبک کرده است کوه قاف را
هر که چون عنقا ز چشم مردمان پنهان شده
هوش مصنوعی: هر که مانند پرندهای افسانهای، از دید مردم پنهان شده است، به اندازهی خود را با عظمت و بزرگی پایین آورده که کوه قاف هم به نظرش کوچک میآید.
چرب نرمی را نباشد چوبکاری در قفا
از خلال آسوده است آن کس که بی دندان شده
هوش مصنوعی: کسی که دندانهایش را از دست داده، دیگر نگران مشکلات و سختیها نیست و در واقع زندگیاش راحتتر شده است. او نیازی به نگرانی و تلاش برای مقابله با سختیها ندارد.
می تواند شهپر اقبال چون شاهین گشود
پیش هر کس چون ترازو سنگ و زر یکسان شده
هوش مصنوعی: شاید موقعیت و شانس به اندازهای خوب باشد که مانند شاهینی با بالهای گشوده در برابر هر کسی نمایش داده شود، بهنوعی که ارزش انسانها در نظر گرفته شدن، چه خوب و چه بد، برابر و یکسان باشد.
در دل صافم غبار کینه نتوان یافتن
مهره گل در محیطم گوهر غلطان شده
هوش مصنوعی: در دل پاک و بیآلایشم، اثری از کینه و حسد وجود ندارد. در محیط اطرافم، زیبایی و ارزشها در حال غروب و ناپدید شدن است.
ماه عیدم در غبار از چشم پنهان گشته است
تا به ساحل کشتیم زین بحر بی پایان شده
هوش مصنوعی: ماه در روز عید، در میان غبار و گرد و غبار پنهان شده است و ما به دنبال کشتی خود هستیم تا از این دریای بیپایان عبور کنیم.
گشتم از اشک ندامت مخزن گنج گهر
خانه من چون صدف معمور ازین باران شده
هوش مصنوعی: از شدت پشیمانی، اشکهایم به اندازهای زیاد شده که به مانند یک صدف پر از مروارید، خانهام را پر کرده است. این باران، جلوهگر ندامت من شده و زندگیام را زینت بخشیده است.
هر که را آیینه گشت از خودنمایی سد راه
چون سکندر ناامید از چشمه حیوان شده
هوش مصنوعی: هر کس که به خودنمایی و خودپسندی روی آورد، مانند سکندر که از چشمه حیوان مأیوس شد، به خاطر این رفتار، دچار مشکل میشود و از مسیر خود به سمت هدفش باز میماند.
از کمان آسمان صائب گشاد دل مجو
خنده سوفار اینجا غنچه چون پیکان شده
هوش مصنوعی: از آسمان دلخوشی نخواهید، چرا که لبخند دلانگیز اینجا مانند غنچهای است که به سمت آسمان نشانه رفته است.