گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۶۷

صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر
چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده
جام را لبریزتر از دیده عشاق کن
از صف دریاکشان آنگه مرا آواز ده
مرغ دل را بیش ازین مپسند در بند قفس
شاهباز لامکان را شهپر پرواز ده
تیره منشین در حریم میکشان چون زاهدان
پیش یوسف طلعتان آیینه را پرداز ده
موجه دریای رحمت کار خود را می کند
اختیار دل به آن زلف کمندانداز ده
سرمپیچ از بی دلی زنهار از زخم زبان
بوسه ها چون شمع روشن بر دهان گاز ده
کوری بی منت از چشم به منت خوشترست
گر توانی بوی پیراهن به یوسف باز ده
قابل احسان نمی باشند کافرنعمتان
از قفس نالندگان را رخصت پرواز ده
خنده های بی غمی در کوهساران مفت نیست
همچو کبکان تن به زخم چنگل شهباز ده
شبنم از روشندلی آیینه خورشید شد
ای کم از شبنم تو هم آیینه را پرداز ده
ناله حاضر جواب کوهکن استاده است
دل ز سنگ خاره کن در بیستون آواز ده
چون نمودی سیر و دور خویش را صائب تمام
روشنی چون مه به خورشید درخشان باز ده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده
هوش مصنوعی: صبح شده است، بیدار شو و ساز بزن. خوشی‌های شب که بی‌نظم و آشفته شده‌اند را با آواز خود سر و سامان بده.
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر
چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده
هوش مصنوعی: هیچ سازی به اندازه چنگ دلنواز و آهنگین نیست. پس بیایید قانونی از عشق و محبت را برای خودمان در نظر بگیریم.
جام را لبریزتر از دیده عشاق کن
از صف دریاکشان آنگه مرا آواز ده
هوش مصنوعی: جام را پر از عشق کن و جوری آن را بیفزا که مثل دیده عاشقان پرشور باشد، بعد به من خبر بده.
مرغ دل را بیش ازین مپسند در بند قفس
شاهباز لامکان را شهپر پرواز ده
هوش مصنوعی: دل خود را بیشتر از این در قفس نگه‌دار نکن و اجازه بده تا پرواز کند، چون توانایی بلندپروازی و آزادی را دارد.
تیره منشین در حریم میکشان چون زاهدان
پیش یوسف طلعتان آیینه را پرداز ده
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و می، خود را در حریم معشوق کوچک نکن و مانند زاهدان خود را از زیبایی‌ها دور مکن، چرا که آیینه‌ها نیز به خاطر جمال یوسف نورانی هستند.
موجه دریای رحمت کار خود را می کند
اختیار دل به آن زلف کمندانداز ده
هوش مصنوعی: به محض اینکه دریای رحمت خداوند به حرکت درآید، کارهای خود را انجام می‌دهد. بنابراین دل را به زلف او که چون دام است بسپر.
سرمپیچ از بی دلی زنهار از زخم زبان
بوسه ها چون شمع روشن بر دهان گاز ده
هوش مصنوعی: از ناامیدی و بی‌دلی به دور باش، زیرا زبان‌های تند و زخم‌زده می‌توانند آزاردهنده باشند. بوسه‌ها مانند شعله‌های روشن بر لبان سینما می‌درخشند.
کوری بی منت از چشم به منت خوشترست
گر توانی بوی پیراهن به یوسف باز ده
هوش مصنوعی: اگر بتوانی بوی پیراهن یوسف را به او برسانی، بهتر است که چشم را از دست بدهی بدون اینکه نیازی به منت کسی باشد.
قابل احسان نمی باشند کافرنعمتان
از قفس نالندگان را رخصت پرواز ده
هوش مصنوعی: مستمندان و نالانانی که در قفس هستند، نباید منتظر خوبی و احسان از افرادی باشند که با کفر و نعمت به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. به این گروه اجازه دهید که از مرزهای محدودیت رها شوند و پرواز کنند.
خنده های بی غمی در کوهساران مفت نیست
همچو کبکان تن به زخم چنگل شهباز ده
هوش مصنوعی: خنده‌های بدون غم در کوه‌ها ارزش خاصی ندارند، مانند کبک‌هایی که در مقابل شکار شاهین تن به زخم می‌دهند.
شبنم از روشندلی آیینه خورشید شد
ای کم از شبنم تو هم آیینه را پرداز ده
هوش مصنوعی: شبنم به خاطر روشنایی خورشید درخشان و زیبا شده است. حالا تو هم کمتر از شبنم نیستی، پس خودت را زیبا و درخشان نشان بده.
ناله حاضر جواب کوهکن استاده است
دل ز سنگ خاره کن در بیستون آواز ده
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به قدرت و استقامت کوهکن اشاره می‌کند که با ناله‌هایش و عواطفش، دل سنگی‌اش را نرم می‌کند. او می‌گوید که در دره‌های بیستون صدا بزند و احساساتش را به نمایش بگذارد. این بیان نشان‌دهنده توانایی انسان در تغییر و تحول یواشکی دل به واسطه‌ی هنر و احساس است.
چون نمودی سیر و دور خویش را صائب تمام
روشنی چون مه به خورشید درخشان باز ده
هوش مصنوعی: زمانی که دورت را به نمایش گذاشتی، صائب، تمام روشنی و زیبایی را مانند ماه به خورشید باز می‌گردانی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب