گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۶۴

تا مه روی تو پرتو بر جهان انداخته
پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته
پنجه زورآوران فکر را اندیشه ات
بر زمین عجز چون برگ خزان انداخته
گوهر شهوار را در عهد شکرخند تو
از دهن بیرون صدف چون استخوان انداخته
خط ریحانت که نی در ناخن یاقوت کرد
منشیان را چون قلم شق در بنان انداخته
چون کف خونین به خاک راه خون لعل را
از دهن در دور یاقوت تو کان انداخته
صبح خیزان قیامت را نگاه گرم تو
در غلط از فتنه آخر زمان انداخته
اشتیاق حلقه گوش تو در صلب صدف
در گهرها پیچ و تاب ریسمان انداخته
کودک این بوم و بر را حاجت تعلیم نیست
تا الف گفته است، ناوک بر نشان انداخته
از دل صحرایی خود چشم تا پوشیده ام
خویشتن را در فضای لامکان انداخته
من کیم صائب که خلاق سخن در این مقام
کلک معنی آفرین را از بنان انداخته

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مه روی تو پرتو بر جهان انداخته
پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهره‌ی تو نور و زیبایی را به دنیا می‌بخشد، در مقابل هر خرابه و فضایی، نعمت‌های گرانبها و ارزشمندی وجود دارد.
پنجه زورآوران فکر را اندیشه ات
بر زمین عجز چون برگ خزان انداخته
هوش مصنوعی: قدرت اندیشه و تفکر تو، مانند برگ‌های پاییزی که بر روی زمین افتاده‌اند، توانسته است تفکر و قدرت زورآوران را به شکست بکشاند.
گوهر شهوار را در عهد شکرخند تو
از دهن بیرون صدف چون استخوان انداخته
هوش مصنوعی: تمام زیبایی و ارزش‌های درون خود را در زمان شادی و خنده تو مانند مروارید از صدف خارج کرده و به نمایش می‌گذارم، گویی که استخوانی در دهن ندارم.
خط ریحانت که نی در ناخن یاقوت کرد
منشیان را چون قلم شق در بنان انداخته
هوش مصنوعی: خط خوشی که بر روی برگ گل ریحان نوشته شده، به گونه‌ای زیبا و دلنشین است که مانند نگاشته‌ای از یاقوت می‌ماند و به آن‌ها که خطاطی می‌کنند، این احساس را می‌دهد که مانند قلمی تیز و روان بر روی انگشتانشان می‌رقصد.
چون کف خونین به خاک راه خون لعل را
از دهن در دور یاقوت تو کان انداخته
هوش مصنوعی: وقتی که دست خونین به زمین می‌خورد، باعث می‌شود که راهی از خون لعل به وجود بیاید و از دهان یاقوت تو، گوهرهای زیبا و ارزشمندی به زمین بیفتند.
صبح خیزان قیامت را نگاه گرم تو
در غلط از فتنه آخر زمان انداخته
هوش مصنوعی: صبح زود بیدار شدن و نگاه گرم تو، کسانی را که در روز قیامت قرار دارند، از مشکلات و فتنه‌های آخر الزمان دور کرده و آرامش می‌بخشد.
اشتیاق حلقه گوش تو در صلب صدف
در گهرها پیچ و تاب ریسمان انداخته
هوش مصنوعی: اشتیاق و محبت طولانی من به گوش تو باعث شده که در عمق صدف‌های دریا، مانند گوهری باارزش، به دور خود پیچ و تاب بزنم.
کودک این بوم و بر را حاجت تعلیم نیست
تا الف گفته است، ناوک بر نشان انداخته
هوش مصنوعی: کودکانی که در این کشور و سرزمین بزرگ می‌شوند، نیازی به آموزش ندارند، زیرا آن‌ها از همان ابتدا درک و آگاهی کافی دارند و به خوبی می‌توانند نشانه‌ها و پیام‌ها را درک کنند.
از دل صحرایی خود چشم تا پوشیده ام
خویشتن را در فضای لامکان انداخته
هوش مصنوعی: از دل بیابانی که دارم، تا چشم‌پوشی کرده‌ام. خودم را در فضایی بی‌کران رها کرده‌ام.
من کیم صائب که خلاق سخن در این مقام
کلک معنی آفرین را از بنان انداخته
هوش مصنوعی: من کی هستم که در اینجا بخواهم با کلمات خود معانی تازه‌ای بسازم و خود را خالق سخن بدانم، در حالی که قدرت ایجاد معنا را به دیگران واگذار کرده‌ام.