غزل شمارهٔ ۶۵۴۸
خط بر عذار ساده نباشد مباش گو
درد آشنای باده نباشد مباش گو
چون هست در نظر لب میگون و چشم مست
در دست جام باده نباشد مباش گو
گل را که خرده ای نبود غنچه خوشترست
دست تهی گشاده نباشد مباش گو
آمیزش حلال و حرام است آب و می
ساقی حلالزاده نباشد مباش گو
حق می برد به مرکز خود راه بی دلیل
در راه کعبه جاده نباشد مباش گو
چون برق، راه خویش کند پاک گرمرو
از خار، راه ساده نباشد مباش گو
مژگان یار از خط و خال است بی نیاز
در پیش صف پیاده نباشد مباش گو
چون نیست چشم شور به دنبال نقش کم
گر نقش ما زیاده نباشد مباش گو
دست گشاده عقده ز دل باز می کند
پیشانی گشاده نباشد مباش گو
دریا غریق را دهد از موج بال و پر
با خار و خس اراده نباشد مباش گو
صائب چو دور ساختی از نفس سرکشی
سر پیش پا فتاده نباشد مباش گو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط بر عذار ساده نباشد مباش گو
درد آشنای باده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: دیدگاه ظاهری و ساده را ترک کن، چرا که درد و رنج ناشناختهای در عالم میتواند وجود داشته باشد که تو از آن بیاطلاع هستی.
چون هست در نظر لب میگون و چشم مست
در دست جام باده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: وقتی که در نظر تو لب زیبای کسی و چشمان مستش وجود دارد، دیگر در دست گرفتن جام شراب فایدهای ندارد. نگو که نباید اینطور باشد.
گل را که خرده ای نبود غنچه خوشترست
دست تهی گشاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: غنچه، با اینکه هنوز به کمال نرسیده است، از گل که خراب و دارای نقص است، دلپذیرتر و بهتر است. همچنین، بهتر است که بدون تلاش و کوشش باقی نمانید و همیشه دست خالی نباشید.
آمیزش حلال و حرام است آب و می
ساقی حلالزاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: آب و شراب در کنار هم حرام هستند و اگر ساقی اهل حلال نباشد، نباید با او همراه شوئی.
حق می برد به مرکز خود راه بی دلیل
در راه کعبه جاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: حق خود به سمت مقصدش بدون هیچ دلیل و نشانهای میرود. در مسیر کعبه نباید بیهوده و تو خالی حرکت کنی.
چون برق، راه خویش کند پاک گرمرو
از خار، راه ساده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: همانند برق، مسیر خود را با سرعت و دقت پیدا کن و بدان که در این راه موانعی وجود دارد. این مسیر آسان نیست، بنابراین بیگدار به آب نزن.
مژگان یار از خط و خال است بی نیاز
در پیش صف پیاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: چشمهای زیبای محبوب از زیباییها و نقش و نگارها بینیازند و در برابر دیگران نباید به نمایش گذاشته شوند.
چون نیست چشم شور به دنبال نقش کم
گر نقش ما زیاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: اگر چشم حسادت به دنبال ما نباشد، پس نگران نکنیم که اگر نقش ما زیاد باشد، نباید صحبت کنیم.
دست گشاده عقده ز دل باز می کند
پیشانی گشاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: دست بخشنده میتواند گرههای دل را باز کند، اما اگر پیشانی تو گشاده نباشد، نباید در این کار تنبلی کنی.
دریا غریق را دهد از موج بال و پر
با خار و خس اراده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: دریا به غرقشدهها بال و پر میدهد، حتی اگر به آنها خار و خس برسد. اگر اراده نداشته باشی، این را نمیگو.
صائب چو دور ساختی از نفس سرکشی
سر پیش پا فتاده نباشد مباش گو
هوش مصنوعی: اگر از نفس سرکشی فاصله گرفتی، سر خود را پایین ننداز و ذلیل نشو.