غزل شمارهٔ ۶۵۴۷
یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟
هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است
آیینه درست درین زنگبار کو؟
چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم
در قلزم فلک گهر آبدار کو؟
خونین دلی چو نافه درین دشت پرشکار
کاآفاق را کند به نفس مشکبار کو؟
تا تیغ کهکشان بدر آرد ز دست چرخ
یک مرد سرگذشته درین روزگار کو؟
بی خون دل ز چرخ فراغت طمع مدار
بر خوان سفله نعمت بی انتظار کو؟
پروانه تا به شمع رسید آرمیده شد
دریای بی قراری ما را کنار کو؟
ای آن که دم ز رهروی عشق می زنی
در پرده نظر، اثر زخم خار کو؟
چون شمع اگر ترا به جگر هست آتشی
رنگ شکسته و مژه اشکبار کو؟
تا صبر هست درد به درمان نمی رسد
دردی که از شکیب برآرد دمار کو؟
تب لرزه آفتاب جهان را گرفته است
هنگامه گرم ساز درین روزگار کو؟
در آتش است نعل سفر کوه طور را
در زیر بار عشق تن بردبار کو؟
چون شمع زیر دامن صحرای روزگار
مانند لاله یک جگر داغدار کو؟
ناصح عبث ز ریگ روان سبحه می زند
داغ درون سوختگان را شمار کو؟
دولت بود به پای تو مردن به اختیار
اما نیازمند ترا اختیار کو؟
این آن غزل که حضرت عطار گفته است
از آتش سماع دلی بی قرار کو؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک صافدل در انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تیرگی آیینه دار کو؟
هوش مصنوعی: در این دنیا کجا میتوان کسی را پیدا کرد که نیکو و بیریا باشد؟ کجا میتوان فردی را یافت که حقیقت را به روشنی نشان دهد و دلسوز باشد در حالی که بسیاری از موقعیتها و افراد در تاریکی و فریب trapped شدهاند؟
هر جا که هست صاف ضمیری شکسته است
آیینه درست درین زنگبار کو؟
هوش مصنوعی: هر جایی که بروی، در دل افراد، حقیقتی نادرست و شکسته وجود دارد. آیا میتوانی آینهای پیدا کنی که در این دنیا، واقعیت را به درستی نشان دهد؟
چون ریگ، تشنه اند حریفان به خون هم
در قلزم فلک گهر آبدار کو؟
هوش مصنوعی: حریفان مانند شنهای تشنه به آب هستند و در آسمان، جواهرات گرانبهایی وجود دارد که در دسترس نیست.
خونین دلی چو نافه درین دشت پرشکار
کاآفاق را کند به نفس مشکبار کو؟
هوش مصنوعی: دلهای خونین، مانند رایحههای خوش در این دشت پر از شکار، کجا میتواند با نفس معطر خود دنیا را تحت تأثیر قرار دهد؟
تا تیغ کهکشان بدر آرد ز دست چرخ
یک مرد سرگذشته درین روزگار کو؟
هوش مصنوعی: در این روزگار، چه کسی میتواند مانند مردی که خاطرات و زندگیاش به دست سرنوشت رقم خورده، درخششی فراتر از کهکشانها به نمایش بگذارد؟
بی خون دل ز چرخ فراغت طمع مدار
بر خوان سفله نعمت بی انتظار کو؟
هوش مصنوعی: از دل رنج و درد نمیتوان به انتظار خوشیها و نعمتهای بیدلیل نشست. اگر به دنبال خوشی و نعمت هستی، باید از تلاش و زحمت دریغ نکنید و منتظر نعمتهای بیزحمت نباشید.
پروانه تا به شمع رسید آرمیده شد
دریای بی قراری ما را کنار کو؟
هوش مصنوعی: پروانه زمانی که به شمع نزدیک میشود، به آرامش میرسد. پس دریای بیقراری ما کجا رفته است؟
ای آن که دم ز رهروی عشق می زنی
در پرده نظر، اثر زخم خار کو؟
هوش مصنوعی: تو که درباره سلوک عاشقانه صحبت میکنی، چرا در دل خود نشانهای از درد و رنجی که عشق به همراه دارد نمیبینی؟
چون شمع اگر ترا به جگر هست آتشی
رنگ شکسته و مژه اشکبار کو؟
هوش مصنوعی: اگر همچون شمعی هستی که در دلش آتش عشق میسوزد، پس چرا رنگ چهرهات پژمرده و چشمانت پر از اشک است؟
تا صبر هست درد به درمان نمی رسد
دردی که از شکیب برآرد دمار کو؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که صبر وجود داشته باشد، درد به درمان نخواهد رسید. دردی که از صبر و تحمل فراتر برود، چه سرنوشتی خواهد داشت؟
تب لرزه آفتاب جهان را گرفته است
هنگامه گرم ساز درین روزگار کو؟
هوش مصنوعی: تب و گرمای شدید، جهان را تحت تاثیر قرار داده است. باید ببینیم کجا میتوان در این روزهای پرهیجان و داغ، شادی و سرگرمی پیدا کرد.
در آتش است نعل سفر کوه طور را
در زیر بار عشق تن بردبار کو؟
هوش مصنوعی: آتش در نعل اسب سفر کوه طور وجود دارد و این نشاندهنده درد و سختی است که عاشقانهای سنگین بر دوش میکشد. این عشق، تحمّلی میطلبد که در برابر سختیها و مشکلات بتواند ایستادگی کند.
چون شمع زیر دامن صحرای روزگار
مانند لاله یک جگر داغدار کو؟
هوش مصنوعی: در دنیای پر از مشکلات و سختیها، مثل شمعی که در نور روز محو میشود، چه کسی مانند لالهای که در دلش درد و داغی دارد، وجود واقعیاش را نمایان میکند؟
ناصح عبث ز ریگ روان سبحه می زند
داغ درون سوختگان را شمار کو؟
هوش مصنوعی: ناصح به بیهودگی و بیفایده، تسبیحی از دانههای ریز شن به دست میگیرد و میگوید که داغ دل سوختگان را بشمار. این نشاندهندهی بیتوجهی به درد و رنج واقعی مردم و صرف وقت بر موضوعات پیش پا افتاده است.
دولت بود به پای تو مردن به اختیار
اما نیازمند ترا اختیار کو؟
هوش مصنوعی: سرنوشت و خوشبختی به تو وابسته است، ولی اینکه برمیگزینی که رنج بکشیدی یا نه، وجود دارد. با این حال، من به تو نیاز دارم و این نیاز چگونه برآورده میشود؟
این آن غزل که حضرت عطار گفته است
از آتش سماع دلی بی قرار کو؟
هوش مصنوعی: این همان غزلی است که عطار آن را سروده و به توصیف حال دل بیتابی میپردازد که تحت تأثیر آتش عشق و سماع قرار گرفته است.
حاشیه ها
1400/08/04 09:11
مهرداد
دریای بی قراری ما را کنار کو؟
1400/08/04 09:11
مهرداد
ای آن که دم ز رهروی عشق می زنی
در پرده نظر، اثر زخم خار کو؟