غزل شمارهٔ ۶۵۴۴
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
هر چند کائنات گدای در تو اند
یک آفریده نیست که داند سرای تو
تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته
در هر کنارهای ز محیط سخای تو
آیینهخانهای است پر از آفتاب و ماه
دامان خاک تیره ز موج صفای تو
هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل
هر خار میکُند به زبانی ثنای تو
یک قطره اشک سوخته، یک مهره گِل است
دریا و کان نظر به محیط سخای تو
خاک سیه به کاسه نمرود میکند
هر پشهای که بال زند در هوای تو
در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو
عام است التفات کهن خرقه عقول
تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو
غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست
این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟
عمر ابد که خضر بود سایه پرورش
سروی است پست بر لب آب بقای تو
صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو
غزل شمارهٔ ۶۵۴۳: کردم اگر چه هر دو جهان رونمای توغزل شمارهٔ ۶۵۴۵: ای دل گشاد کار خود از آن و این مجو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
هوش مصنوعی: در هیچ گوشهای صدای تو وجود ندارد، اما جهانی پر از توست و جایی برای تو خالی است.
هر چند کائنات گدای در تو اند
یک آفریده نیست که داند سرای تو
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تمام هستی و موجودات در خدمت تو هستند، هیچ یک از آفریدهها نمیتوانند به درستی خانه یا مقام تو را بشناسند.
تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته
در هر کنارهای ز محیط سخای تو
هوش مصنوعی: تاج و کمر مانند موج و حباب هستند که در هر گوشهای از دنیای generosity تو پخش شدهاند.
آیینهخانهای است پر از آفتاب و ماه
دامان خاک تیره ز موج صفای تو
هوش مصنوعی: آیینه، فضایی روشن و پراز نور است که مانند خانهای شامل تابش خورشید و نور ماه میباشد؛ و در مقابل، زمین تیره و تار است که تحت تأثیر زیبایی و پاکی تو قرار دارد.
هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل
هر خار میکُند به زبانی ثنای تو
هوش مصنوعی: هر جوانهای که به شکرگزاری تو اشاره دارد، در دل خود رازی دارد، حتی خارها نیز به طور خاصی تو را ستایش میکنند.
یک قطره اشک سوخته، یک مهره گِل است
دریا و کان نظر به محیط سخای تو
هوش مصنوعی: یک قطره اشک سوخته مانند یک دانه گل در دریا است و نگاه به اطراف generosity تو را مینمایاند.
خاک سیه به کاسه نمرود میکند
هر پشهای که بال زند در هوای تو
هوش مصنوعی: هر پشهای که پرواز میکند در فضای تو، خاک سیاه را در کاسه نمرود میریزد.
در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو
هوش مصنوعی: در دست من چیزی از خاک چه ارزشی دارد که بتوانم آن را تقدیم کنم؟ من فقط جان خود را از تو میگیرم و برای تو فدای تو میشوم.
عام است التفات کهن خرقه عقول
تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو
هوش مصنوعی: عقلهای قدیمی همواره در حال جستوجو هستند که چه کسی لایق عشق است و کیست که میتواند از لطف و عطای تو بهرهمند شود.
غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست
این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟
هوش مصنوعی: این خاک تیره جز نیاز و ناتوانی چیز دیگری برای تو ندارد. پس چه چیزی در این زمین برای تو ارزشمند است؟
عمر ابد که خضر بود سایه پرورش
سروی است پست بر لب آب بقای تو
هوش مصنوعی: عمر جاودانی که خضر (شخصیتی اسطورهای که به جاودانگی مشهور است) داشت، مانند سایهای است که در کنار آب، سروی کوچک و پست را پرورش میدهد. منظور این است که زندگی و بقای تو چقدر ارزشمند و بالاتر از آن است که با عمر ابدی کسی مقایسه شود.
صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به خودخواهی و کمارزشی خود اشاره میکند و از عشق و احترامش به محبوب سخن میگوید. او با تاکید بر این که چیز مهمی برای فدا کردن ندارد، احساس خود را نسبت به محبوبی که ارزشش را بسیار بالا میداند، ابراز میکند. در واقع، او در این عبارت میگوید که با وجود اینکه هیچ چیز ارزشمندی ندارد، آماده است جانهای زیادی را به خاطر محبوبش قربانی کند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۵۴۴ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(سه گاه) (۰۲:۲۷ - ۰۴:۲۱) نوازندگان: پرویز یاحقی (ویولن) خواننده آواز: گلپایگانی، سیّدعلیاكبر سراینده شعر آواز: صائب تبریزی (غزل) مطلع شعر آواز: در هیچ پرده نیست ، نباشد نوای تو"
(آلبوم گلهای رنگارنگ » شمارهٔ ب۲۳۱)
حاشیه ها
1399/12/10 00:03
سید
گمان میکنم در مصراع اول، بعد از واژه نیست، نباید ویرگول باشه. بلکه شاید اگر با اجازه مرحوم شاعر بخواهیم از علائم سجاوندی استفاده کنیم، شاید اگر نیست را در گیومه بگذاریم، معنا صائبتر باشه
1399/12/10 00:03
سید
در هیچ پرده "نیست" نباشد نوای تو
1401/04/28 15:06
جوینده
حزین لاهیجی در کتاب «تاریخِ حزین» گفته که بیت اول این شعر را بر دیوار مقبرهای که نادرشاه برای خودش در شهر مشهد ساخت، نوشتند.